Saturday 31 December 2011

مصونیت اختلاسی نمایندگان مجلس آخوندی

مسابقه در چپاول و غارت سرمایه های مردم ایران در بین تمامی نفرات این رژیم، چیزی پوشیده نیست. ولی آنچه که آنها را در انجام دزدیهایشان جری تر میکند، حمایت قانونی این رژیم از این چپاول هاست


مصونیت اختلاسی نمایندگان مجلس آخوندی!
الف. آرامی
 
از دست آوردهای مهم حکومت آخوندها، نهادینه شدن فساد و تبهکاری دولتی و حکومتی در کشور است. رانت خواری و پارتی بازی و رشوه گیری کاملا نهادینه و حتی "شرعی"! شده و پستهای مهم دولتی به خاطر "درآمدی" که دارند با قیمتهای بالا خرید و فروش می شوند. این وسط نمایندگی مجلس از جایگاه ویژه ای برخوردار است. از آنجایی که نمایندگان مجلس می بایستی به عنوان بازوی سیاسی ولی فقیه عمل کرده و ضمن حمایت بی چون و چرا از ولی فقیه، منویات وی را بصورت قانون وارد سیستم سیاسی و اجتماعی کشور بکنند، هم در معرض شناخته شدگی بیشتر قرار دارند و هم تیغشان در ادارات دولتی بیشتر می برد و در نتیجه "مداخل" نمایندگی مجلس کاملا چشمگیر است. همین آخوند اژه ای که حالا از مقامات درجه اول قضائیه کشور است در دوران نمایندگی اش در حمایت از دولت و ولی فقیه گوش نماینده دیگری را گاز گرفت.  اگر نماینده ای در حمایت و سرسپردگی به ولی فقیه شناخته شدگی خاصی پیدا کرده باشد آنوقت از بابت هرگونه رانت خواری و رشوه گیری و کلاه برداری و اختلاس، به هر میزان هم که باشد، "مصونیت" ویژه دارد. و البته در دوران انتخابات مجلس تلاش بسیجی ها و پاسداران و فدائیان خامنه ای برای کسب صلاحیت و گرفتن مجوز از شورای نگهبان و راه یافتن به مجلس دیدنی است. اینها که به خوبی از "مداخل" نمایندگی مجلس باخبرند، بابت ورود به مجلس همه کاری می کنند.
انتخابات آینده مجلس آخوندی نزدیک است و بولتن نیوز، سایت حکومتی که خبرهای مجلس آخوندی را منتشر می کند، در خبری که در تاریخ ۸ دیماه ۱۳۹۰ منتشر کرده می نویسد:
 یک نهادنظارتی به ۱۶ نفر از نمایندگان مجلس توصیه کرد در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی ثبت نام نکنند؛ چرا که رد صلاحیت می شوند.
خواننده این خبر بلافاصله ای ذهنش متوجه قضیه درگیریها و جنگهای داخلی سرکردگان نظام آخوندی می شود و تصور می کند که مثلا در راستای حذف باند احمدی نژاد توسط باند خامنه ای، این افراد چون در حمایت از احمدی نژاد حرفی زده اند، به فرمان ولی فقیه صلاحیتشان برای دوره بعدی تایید نمی شود. اما قضیه چیز دیگری است. در ادامه خبر می خوانیم که:
براساس این گزارش اتهام به همکاری تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در فساد اخیر بانکی باعث شده است تا یک نهاد نظارتی به این افراد توصیه کند که در انتخابات دور آینده مجلس ثبت نام نکنند. این نهاد نظارتی به ۱۶ نماینده مجلس هشدار داده که در انتخابات نهمین دوره ثبت نام نکنند و اگر هم ثبت نام کنند، صلاحیت آنها تائید نخواهد شد.
به این ترتیب معلوم میشود که چون گند قضیه اختلاس بسیار بزرگ سه هزار میلیارد تومانی در آمد و معلوم شد که در بالای رژیم بسیاری از مسئولین دستی در این قضیه تاریخی داشته اند، این شانزه نفر هم باید از صحنه سیاسی کشور کنار بروند تا آن داستان به آرامی و با خیر و خوشی فراموش شود. اما سوال این است که چرا اینها را معرفی و دستگیر نمی کنند یا حداقل از آنها نخواسته اند که از نمایندگی استعفا بدهندو کنار بروند. در این مورد هم بولتن نیوز توضیحات کافی را داده است:
با این حال باید به انتظار نشست تا موعد رد و یا تائید صلاحیت کاندیداتورهای نمایندگی مجلس به پایان برسد و نام این ۱۶ نفری که در پروژه فساد بانکی دست داشته اند، مشخص شود؛ چرا که برخی از سیاسیون به جهت رفاقت گرمابه ای با این متهمین، از افشای نام آنان جلوگیری می کنند و افشای این اسامی را گره خورده با آبروی نظام برمی شمرند

Friday 23 December 2011

راستی مرز دفاع از خود درمقابل دیکتا تور تا کجاست

  بالاترین قضات دادگاه های قضایی اروپا و امریکا با در نظر گرفتن تمامی مدارک ارائه داده شده توسط کشورهای دوست رژیم جمهوری اسلامی، یعنی به اصرار دولت انگلستان و فرانسه که از متحدین پروپا قرص رژیم و در آن زمان در اتحادیه اروپا بودند، و به اصرار تروریست پرورترین حکومت دنیا، رژیم حاکم بر ایران، و بر اساس مدارکی که همین رژیم در اختیارشان گذاشته بود، با تمامی امکاناتی که داشته اند و  تمام زوری که زده اند، چندین بار در اتهام وارده، یعنی تروریست خواندن مجاهدین شکست خورده اند و این دادگاه ها رای بر بی گناهی این سازمان داده اند ! در این بین، کسانی که نه اعتبار سیاسی، نه اعتبار قضایی و نه هیچگونه اعتبارقانونی دارند، هم چنان فریاد میزنند که:  این قاضی ها کسی نیستند و هیچ غلطی نمیتوانند بکنند! و با اصرار بر اینکه دادگاه شخصی اینها بالاتر از این دادگاه ها، که بالاترین دادگاه های اروپا و امریکا محسوب میشوند، هنوز این یا آن تروریست محسوب میشود!!!!!!!!
جالبتر اینکه  این افراد وقتی در هر موردی نظر میدهند، نمی گویند که نظر من این است. میگویند که نظر مردم ایران، نظر جهان، نظر همه این است!!!!!!!!!!!!! معلوم نیست که کی و کجا مردم ایران یا هر جای دیگر اینها را بی چون و چرا به نماینده گی خود انتخاب کرده اند! و اساسا کی به اینها اجازه داده است که لفظ همه و مردم را به کار گیرند!!!!


اگر مبارزه با جنایتکارانی که سالهاست با شدیدترین و کثیفترین شکل مردم ایران را سرکوب میکنند، خونشان را میکشند و سر میکشند، ایران را ویرانه کرده اند، به خاطر حکومت کثیفشان به سوی یک جنگ ایران بر باد ده پیش برده اند، فساد، اعتیاد، جنایت، مرگ، فقر و بیکاری، و هزار درد بی درمان دیگر را به تک تک خانه های ایرانیان برده اند، رژیمی که کوچکترین صدای مخالفی را سالهاست سرکوب میکند، ۱۲۰ هزار از بهترین فرزندان این سرزمین را در زندانها و خیابانها کشته، شکنجه کرده، تکه پاره کرده، تازه میلیارد ها میلیارد میدزدد و با پررویی افتخار هم میکند، مردمش را به سوی فقر و تنگدستی ، فحشا، اعتیاد، مرگ و جنایت می آورد، تروریسم است،  پس حق طلبان و کسانی که همه این ستم دیدگان را کمک میکنند را نیز تروریست اعلام کنید.

آن گروه از ایرانیانی که هر روز در سراسر ایران میگویند که  "دست خالی نمیشود در مقابل گراز های نظام ایستاد. "  را تروریست اعلام کنید.
مردم سوریه که هر روز در خیابانها همین را فریاد میکنند. آن بخش از مردمی که اکنون سلاح دست گرفته اند و علیه اسد میجنگند را تروریست اعلام کنید.

 مردم لیبی که علیه رژیم آن کشور جنگیدند تا سرنگونش کردند را تروریست اعلام کنید را تروریست اعلام کنید.  ارتش آزادی بخش لیبی هم لابد تروریست هستند!

  تمامی نیروهای  آزادی بخشی  که در جنگ جهانی دوم علیه هیتلر و موسولینی جنگیدند را تروریست اعلام کنید. 

  تمام مبارزینی که در کل تاریخ علیه هر سیستم و فرد دیکتاتوری  قیام کردند و جنگیدند  را تروریست اعلام کنید.

  اسپارتاکوس، مزدک، ابومسلم خراسانی، یعقوب لیث، ستار خان، باقر خان، زاپاتا، چه گوارا، میرزا کوچک خان جنگلی، و هزاران هزار که تا به امروز علیه دیکتاتوری ها قیام کرده اند را هم تروریست اعلام کنید! 

 راستی خط بین دفاع از خود در مقابل یک دیکتاتور کجاست؟ به چه کسی مبارز راه آزادی، چه کسی سازشکار و چه کسی تروریست گفته میشود؟  

Thursday 22 December 2011

ركوردشكني سپاه پاسداران: بركناري 4مقام طي 6ماه!

وحشت سران سپاه پاسدارن از چیست که پی در پی مقامات خود را تغیر میدهد؟ سپاه پاسداران به مثابه ستون اصلی نظام و به عنوان بزرگترین ابزار سرکوب مردم، با ریزشهای شدید و پیاپی خود، نشان از مرگ نزدیک این رژیم دارد


حسین همدانی فرمانده سپاه "محمد رسول الله تهران" چهارشنبه 21-12-2011 از سمت خود برکنار شد. بدین ترتیب شمار فرماندهان سپاه برکنار شده طی شش ماه اخیر به چهار نفر می رسد.

محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران با صدور حکمی محسن کاظمینی را به سمت فرمانده جدید سپاه محمد رسول الله تهران منصوب کرده است.
 حسین همدانی که ۱۹ آبان سال ۸۸ به فرماندهی سپاه تهران منصوب شده بود٬ یکی از فرماندهان سپاه است که نامش به عنوان یکی از ناقضان حقوق بشر در فهرست تحریم‌های بین‌المللی قرار دارد.
پیش از این حسین ذوالنور از سمت جانشین نمایندگی ولی فقیه در سپاه کنار رفت و جای خود را به عبدالله حاجی صادقی داده بود.
بهرام حسینی مطلق فرمانده سپاه "سید الشهداء" استان تهران آبان ماه جای خود را به علی نصیری داد تا خود فرماندهی سپاه استان البرز را عهده‌دار شود.
یدالله جوانی نیز اول آذر امسال از سمت معاونت سیاسی فرماندهی کل سپاه برکنار و علی اشرف نوری جایگزین وی شده است.
هنوز دلیل این جابه جایی ها در سپاه پاسداران مشخص نیست. این تغییرات در حالی روی می دهد که ایران در آستانه برگزاری انتخابات پارلمانی است. این نخستین انتخابات پس از انتخابات جنجال برانگیز ریاست جمهوری دو سال پیش ایران است که اعتراض های گسترده در پی داشته . نام مقام های برکنار شده از سپاه در میان افرادی ذکر شده که در سرکوب اعتراض های دو سال پیش دست داشتند.

Wednesday 14 December 2011

رفتار اخیر صدای امریکا مغایر با قوانین ایالات متحده آمریکاست

رفتار اخیر صدای امریکا مغایربا  قوانین ایالات متحده آمریکاست.  

طبق قوانین ایالات متحده امریکا، هیچ کس حق ندارد که در هر شکلی، شامل استفاده از مورد رسانه ایی از جمله رادیو، تلویزیون و حتی اینترنت، کس یا کسانی را به مرگ تهدید کند.
افرادی که گرداننده رسانه های گروهی هستند، در رابطه با این مسائل به طور جدی مسئول میباشند و پیش از آغاز به کار، حتی به عنوان کارگردان آن، در این باره کاملا توجیه شده اند.

فرد یا افراد مورد تهدید میتوانند از طریق قانونی بر علیه آن رسانه گروهی شکایت کنند.

اف سی سی، سازمان دولتی که رسانه ها را در مورد قوانین امریکا مورد مانیتور قرار میدهد،  بر این مورد بسیار جدی است. از رسانه هایی همچون رادیو و تلویزیون خواسته شده که بین لحظه پخش زنده تا دریافت صدا یا تصویر، هر حرکتی باید فاصله زمانی کافی برای کنترل وجود داشته باشد. چنانکه کسی به مانند نمونه این برنامه صدای امریکا، کسی یا عده ایی را تهدید به مرگ کند، به خصوص که در بین آنها شهروندان آمریکایی نیز وجود داشته باشند، (تعدادی از ساکنان کمپ اشرف، شهروند امریکا هستند) میتواند مورد پیگرد قانونی قرار گیرد.
قوانین در این رابطه کاملا روشن هستند. فقط همت برای شکایت و پیگیری لازم است .

صدای امریکا، برنامه روی خط این هفته در باره وضعیت  ساکنان اشرف 

Thursday 8 December 2011

سفارت مجازی، استمالت واقعی

سالهاست که سر در گمی در سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران، همگان را نیز سر درگم کرده است. روابط  آمریکا و رژیم ایران گاه به گاه تیره میشود ولی پس از مدتی دوباره به بهبود می یابد. ولی این دور شدنها هیچگاه جدی نبوده  و نزدیک شدن ها نیز نتیجه همان سیاست استمالت سیاستمدارانی است که ساکن وزارت خارجه امریکا هستند و منافع کمپانی های بزرگ را در بدست آوردن سودهای بسیار بیشتر از موردهای مشابه، تامین میکنند. 

م. یاورزاده-سفارت مجازی، استمالت واقعی

افسانه ها در برابر واقعیت ها
حقیقت دربارۀ سیاست ایالات متحده در قبال ایران
دولت ایران برای مدتی نزدیک به سی و دو سال، از طریق اعمال کنترل بر رسانه ها، فرهنگ و کتابهای درسی، کوشیده است تصویر نادرستی را از دولت ایالات متحده و سیاستهای آن در قبال ایران و به طور وسیع تر در منطقه، منتقل کند. ما می دانیم که بسیاری از ایرانیان با مشاهدات روزمره و با مطالعه تاریخچه واقعی روابط سی سال اخیر آمریکا و ایران، این تبلیغات را رد می کنند.
آنچه در زیر می آید شایع ترین "افسانه بافی هایی" است که ما می خواهیم به طور مستقیم به آنها بپردازیم. ما به روزآمد کردن این فهرست هنگام برخورد با تحریفهای دیگری در رابطه با این که واقعیت چیست و و مبانی صحیح آن کدام است، ادامه خواهیم داد.

افسانه # ۱: سیاست ایالات متحده بر سرنگون ساختن دولت ایران بنا نهاده شده است.
واقعیت: سیاست ایالات متحده حمایت از معیارهای بین المللی، محترم شمردن هم حقوق و هم مسئولیت های کشورها است.اما در مورد ایران،  ایالات متحده به محترم شمردن حقوق مسلم دولت این کشور بسنده می‌کند.
ایالات متحده، نه در عمل، نه در نظر، هیچگاه خواهان سرنگونی حکومت ایران نبوده است. به عکس، پیوسته مشتاق یک تعامل فراگیر با آن بوده است. در پیام نوروزی دو سال پیش خود (۲۰ مارس ۲۰۰۹)، پرزیدنت اوباما « رهبران جمهوری اسلامی» را خطاب قرار داد و گفت: « مایل است که جمهوری اسلامی ایران در جایگاه راستین خود در جامعه بین‌الملل قرار گیرد». او آینده‌یی را آرزو نمود «همراه با مبادلات تجدید شده میان مردم ما، و فرصتهای بزرگتری برای مشارکت و بازرگانی. این آینده ای است که در آن اختلافات دیرین برطرف شده اند، آینده ای که در آن شما و همسایگانتان و جهان در بعد وسیع تر می توانیم همه  در صلح و امنیت بهتری زندگی کنیم».
استواری ایالات متحده در این سیاست از جمله در رویکرد آن با قیام‌های مردم ایران در سال ۲۰۰۹ پدیدار شده است. در اکتبر همان سال، یکی از بلندپایه‌ترین مقام‌های وزرات خارجه، ویلیام برنز، با فرستادگان خامنه‌ای در ژنو به طور مستقیم مذاکره نمود. این ملاقات، بی‌شک، پشتگرمی نیرومندی برای زمامداران ایران بود که به سختی تحت فشار اعتراضهای مردم خود بودند.
ایالات متحده ازخودگذشتگی بسیاری برای استمرار بخشیدن به یک سیاست مطلوب رهبران جمهوری اسلامی نشان داده است. با وجود این، تنش‌های فیمابین، گاه با شدتی بسیار، همواره وجود داشته است. در ایجاد این تنش‌ها ایالات متحده هیچگاه پیشقدم نبوده است. اما در رفع آن از طریق تقلیل دادن اهمیت ماجراجویی‌های دولت ایران، پیشقدم بوده است.
ایران ـ  هم در گذشته، هم در حال حاضر ـ  یک دستور کار منفی دائم‌التزاید را، هم در داخل و هم در خارج پیگیری می کند: ایران فعالانه در پی ساختن جنگ‌افزار هسته‌یی است؛ در سراسر منطقه، پول و اسلحه و آموزش در اختیار گروه های تروریستی، از جمله برخی از گروه هایی که کارکنان ایالات متحده را در عراق و افغانستان هدف قرار می دهند می گذارد؛ در صدد ایجاد اختلال در پیشرفت مربوط به حل مسالمت آمیز مناقشه اعراب و اسرائیل است، حقوق جهانی شهروندان خود را نقض می کند، یک پنجم تلفات سربازان آمریکایی در عراق حاصل انفجارهای طراحی شده توسط دولت ایران است، انفجار مقر سربازان آمریکایی در خوبر عربستان توسط سپاه پاسداران صورت گرفت، صدها تفنگدار آمریکایی در بیروت توسط عوامل دولت ایران به قتل رسیدند. و ...
سیاست ایالات متحده در برخورد با تمام این وقایع سعه صدر و اجتناب از واکنش‌هایی است که افق‌های یک تعامل منطقی را خدشه دار نماید.

افسانه # ۲ : ایالات متحده با هر پیشرفت علمی توسط ایران- شامل توسعه هسته ای- مخالف است زیرا می خواهد ایران را در حالت ضعف نگهدارد.
واقعیت: ایالات متحده یکی از مهم‌ترین دولت‌هایی است که در مناقشه هسته‌یی ایران مدافع سیاست «بسته‌های تشویقی» است.
 در واقع برنامه هسته‌یی ایران در سال ۱۹۵۷ از طریق یک موافقتنامه همکاری هسته ای با ایالات متحده بر اساس برنامه "اتم برای صلح" بنیانگذاری شد. رآکتور پژوهشی واقع در مرکز پژوهش هسته ای تهران در مشارکت با ایالات متحده ساخته شد و سوخت آن در آغاز کار با مواد هسته ای آمریکایی تأمین گردید.
از سال ۲۰۰۲، انتشار گزارش‌هایی دائر بر وجود سایت‌های نطنز و اراک که تا آن زمان جهان از آن مطلع نبود، سبب بحرانی در مناسبات میان ایران و جامعه بین‌المللی شد. مقام‌های ارشد کاخ سفید بارها تصریح کرده‌اند، این نه ایالات متحده بلکه یک گروه ناراضی مخالف بود که از ۱۸ سال فعالیت اتمی مخفی ایران پرده برداشت.
از یاد نبریم که “ قضاوتهای کلیدی” (NIE)که  در سال ۲۰۰۷ توسط جامعه اطلاعاتی منتشر شد ، با این ارزیابی چشمگیر که « ما با اطمینان بالا قضاوتمان این است که در پاییز ۲۰۰۳ ، تهران برنامه تسلیحات هسته یی خود را متوقف ساخت»، فشارهای بین‌المللی برای ممانعت از پیشرفت برنامه هسته‌یی ایران را به میزان زیادی کاهش داد. 
ایالات متحده به طور کامل از توسعه ایران و استفاده آن از انرژی هسته ای برای مقاصد مسالمت آمیز حمایت می کند، اما حق ایران به توسعه مسالمت آمیز هسته ای با مسؤلیتهایی همراه است. ایران به عنوان یکی از امضاء کنندگان پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای (NPT) به نشان دادن طبیعت مسالمت آمیز برنامه هسته ای خود التزام دارد.

افسانه # ۳ : ایالات متحده هرگز به مشارکتش در سرنگونی مصدق، نخست وزیر ایران در سال ۱۹۵۳ اذعان نکرده است.
واقعیت: ایالات متحده به دخالتش در رویدادهای سال ۱۹۵۳ اذعان کرده است
این اذعان زمانی صورت گرفت که روحانی مدره، محمد خاتمی، به ریاست جمهوری رسیده بود. در واقع، اظهار تأسف مادلن آلبرایت از این بابت، بخشی از مساعی ایالات متحده برای تقویت همین جناح میانه رو در جمهوری اسلامی بود.
نباید از نظر دور داشت که بنیانگذار جمهوری اسلامی، خود دشمنی آشکاری با محمد مصدق نخست وزیر سال ۱۹۵۳ ایران داشت. در هر حال، نظر ایالات متحده این است که اگر تنها بر شکایات گذشته تمرکز کنیم، مسائل امروز فیصله نخواهد یافت و این رویه به ایران و آمریکا در جهت رسیدن به آینده ای بهتر کمکی نخواهد کرد.

افسانه # ۴: ایالات متحده برای تغییر دولت ایران آن را در معرض تحریم قرار می دهد.
واقعیت: تحریم‌های ایالات متحده برای جلب رضایت دولت ایران به تعامل است نه برای در تنگنا قرار دادن آن.
تحریم های آمریکا در رابطه با برنامه هسته ای ایران بخشی از سیاست دو مسیره به منظور افزایش فشار بر دولت ایران است تا این کشور را به ایجاب قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل و آژانس بین المللی انرژی اتمی وادارد. اما در صورت جدی بودن ایران در رسیدگی به نگرانی های جامعه بین المللی در مورد برنامه هسته ای این کشور، تعامل دیپلماتیک را نیز در بر می گیرد. دولت ایالات متحده هنوز به صادرات مواد غذایی، دارویی و فرآورده های پزشکی به ایران ادامه می دهد و برای دیگر معاملات با ایران- در ارتباط با مسائل انسانی، آموزشی و مبادلات علمی و نیز تماس مردم- با- مردم مجوز صادر می کند.
فروش غیرمستقیم کالاهای صنعتی ساخت کارخانه‌های آمریکا به رژیم ایران نیز هیچگاه متوقف نشده است. بخشی از صادارات امارات متحده عربی به ایران که ارزش آن در سال ۲۰۱۰ به بیش از ۱۶ میلیارد دلار رسید،کالاهای ساخت آمریکاست.

افسانه # ۵: ایالات متحده از گروه های تروریستی ایرانی که بر مبانی قومی یا سیاسی تشکیل شده اند، پشتیبانی می کند.
واقعیت: ایالات متحده با هر گروهی که خواهان تغییر رژیم ولایت فقیه باشد، مخالف است.
در سال ۱۹۹۷، ایالات متحده سازمان مجاهدین خلق (MEK) را در لیست سازمان‌های تروریستی خارجی (FTO) قرار داد. مقامهای ارشد وقت وزارت خارجه به روشنی توضیح دادند که این نام‌گذاری« با هدف ارسال یک پیام حسن نیت به تهران و رئیس جمهور مدره تازه انتخاب شده‌اش، محمد خاتمی، صورت گرفته است»(لس‌آنجلس تایمز ۹ اکتبر ۱۹۹۷).
دادگاه استیناف واشنگتن در حکم ژوئیه ۲۰۱۰ وزارت خارجه را ملزم به بازبینی این نام‌گذاری کرد. از آن پس مبنایی برای ادامه این نام‌گذاری باقی  نمانده است. اما وزارت خارجه برای نشان دادن منتهای حسن نیت خود تا آخرین دقیقه ممکن بر این موضع اصرار می‌کند.
در عوض، ایالات متحده از حقوق بنیادین همه ایرانیان برای آزادی بیان، فعالیت مسالمت آمیز آنها به خاطر حقوق سیاسی، مذهبی، قومی، جنسیتی و اجتماعی، صرفنظر از مذهب و قومیت حمایت می‌کند.
ایالات متحده به حق حاکمیت ایران احترام می گذارد.

افسانه # ۶: ایالات متحده توجهی به وضعیت حقوق بشر در ایران ندارد. هدف نخستین آن ضعیف و منزوی نگهداشتن ایران است.
واقعیت: ایالات متحده به آن دسته از موارد نقض حقوق بشر در ایران توجه نشان می‌دهد که محکومیت آن به معنای تخطئه حق حاکمیت رهبران جمهوری اسلامی نباشد.
 ایالات متحده برای حصول اطمینان از این که کسانی که در ایران از نقض حقوق بشر رنج می برند به فراموشی سپرده نمی شوند، ازطریق سازمانهای بین المللی، از جمله مجمع عمومی سازمان ملل متحد و کمیسیون حقوق بشر(HRC) عمل می کند.
ایالات متحده در قبال موارد فاحش نقض حقوق بشر بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۹  از کوشش‌های چالش‌برانگیزی نظیر کشاندن پرونده قتل ۳۰۰ نفر از تظاهرکنندگان ایرانی به شورای امنیت احتراز کرده است. در عوض شمار فراوانی از مقامات و سازمانهای ایرانی را برای تحریم معرفی کرده است. ایالات متحده اعدام‌های پرشمار جوانان کرد، بلوچ، اهوازی یا هواداران مجاهدین خلق(MEK) را که در لیست سازمان‌های تروریستی خارجی نام‌گذاری شده‌اند، در نظر نمی‌گیرد. ایالات متحده در قبال قتل عام گسترده زندانیان سیاسی در سال ۱۹۸۸ نیز همین سیاست را پیشاروی خود داشته است.
دولت ایران مسؤلیت به زندان افکندن، ارعاب، و منزوی ساختن اندیشمندان، فیلمسازان، حقوق دانان، روزنامه نگاران و فعالان برجسته جامعه مدنی را به عهده دارد و جهان را از خدماتی که آنها می توانند در اختیار جامعه بین المللی بگذارند محروم می کند.

Wednesday 7 December 2011

مبارزه سخت یا مبارزه سهل

اقای حسین اخوان توحیدی، از مبارزین قدیمی و از آشنایان نزدیک به تشکیلات رژیم در طی سالهای پیش و پس از انقلاب ضد سلطنتی، اخیرا مقاله ایی در باره شگردهای رژیم در اپوزیسیون سازی و مقابله با اپوزیسیون واقعی نگاشته اند که در ادامه آن را آورده ام. آنچه که بیش از همه توجه را جلب میکند، دیدن رد پای این الگو سازی ها در همه جای اینترنت است. وزیران کنونی و پیشین اطلاعات رژیم بارها از نفوذ و کنترل اپوزیسیون خبر داده اند! به راستی این کدام اپوزیسیون است که رژیم از آن بر علیه دیگران سود میجوید؟ آنان که نقاب بر چهره دارند، کدامین هستند؟

حسین اخوان-مبارزه سخت یا مبارزه سهل؟ 
در رژیم شاه رد پای پاسبان و ساواکی  خبر چین, شکنجه گر سانسورچی به عنوان روشنفکر  نظریه پرداز مطرح نبود
اما از معجزه نفت -طلای سیاه- در رژیم ملاها،  کمیته چی  و پاسدار سرکوبگر دیروز و بسیجی چماقدار در انقلاب فرهنگی، اطلاعاتی و اخوند حاکم شرع و نماینده مجلس  قرون وسطائی و قاضی القضات، روشنفکر و نظریه پرداز می شوند و نامه به وزارت خارجه امریکا می نویسند و طرح میدهند تا انقلاب از مسیر آنها خارج نشود . آنها در رادیو تلویزیونهای نفتی جولان میدهند، فخر میفروشند که ادم خیلی مهمی شده اند و دامنشان را پر از جایزه و دلار می نمایند که حرف نوئی بزنند . ایا اینها براستی نمیدانند اگر حرفی داشتند سرگوبگر مردم بیگناه نمیشدند .
 تز خمینی
 موافق در این جیب، مخالف در آن جیب !
بعد از انقلاب، خمینی به دامادش اشراقی (که قبل از انقلاب بساز و بفروشی داشت) گفته بود که نقش مخالف بازی کند و بین دوجناح ارتجاع و لیبرال او طرفدار لیبرالها شده بود. در سال ۱۳۵۹ فضای جامعه بشدت علیه حزب چماق بدستان بود. کریم دستمالچی صادق قطب زاده را برای سخنرانی دعوت کرد و جمعیت بسیار زیادی در سرای دستمالچی و اطراف آن جمع شده بودند. من هم نزدیک امامزاده زید ایستاده بودم . اعلام کردند که اشراقی بجای قطب زاده سخنرانی خواهد کرد. او شروع کرد آسمان وریسمان را بهم دوخت و گفت اختلافات را حل خواهندکرد . باید از تفرقه که خواست دشمن است جلوگیری شود. از حضور مردم هم تشکر کرد و گفت مردم متفرق شوند . چند ماه بعد  باصطلاح اصلاح طلبان امروزی کریم دستمالچی را بهمین خاطر تیرباران کردند. حبیب اله پیمان بخاطر اعدام دستمالچی و احمد جواهریان از مجاهدین خلق  به خمینی تبریک گفت.
در جریان اختلافات بنی صدر و مجلس - بخوانید رفسنجانی و قوه قضائیه یعنی سید محمد بهشتی-  به دستور خمینی هیات حل اختلاف تعیین شد . شیخ محمد یزدی و مهدوی کنی از طرف مجلس و قوه قضائیه معرفی شدند و بنی صدر اشراقی را به عنوان نماینده خودش معرفی کرد. خمینی گفته بود هر چه هیات حل اختلاف بگوید درست است و شرط گذاشت که رای این افراد مخفی باشد و هیات حل اختلاف بنی صدر را مقصر دانست . علاوه بر اشراقی افراد بسیاری از جمله موسوی گرمارودی را هم در دفتر بنی صدر جاسازی کرده بودند که بعدا معلوم شد برای آن جناح  کار و خبر چینی میکرده است .
اینها نمونه هائی از شگرد های اخوندها است که تا بحال هم ادامه داشته است . این روزها در پشت پرده خیلی چیزهائی میگذرد که باور کردن آن برای  نسل جوان  سخت است . اینها که به عنوان باصطلاح اصلاح طلب بخارج امده اند میخواهند سخنگوی همان کسانی بشوند که بدست خود این باندها تیرباران شده اند . و با این تاکیتک میخواهند قربانی را مسئول چنین روز سیاهی معرفی کنند. شگرد اینها چیز تازه ای نیست. وقتی خمینی آمده بود در جامعه ایران حکومت اخوندی زمینه مناسبی نداشت و غیر ممکن می نمود. خمینی تز ولایت فقیه را بر پایه فریب قربانیان پایه گذاری کرد. فریب و کشتار در هراس افکنی و سرکوب دست بالا را داشتند. در حالیکه زمینه ساز جنگ بودند مخالفین را بزیر ضرب همکاری با دشمن معرفی میکردند . پشت پرده با شیطان بزرگ رابطه داشتند اما مخفیانه بود و دم نمیزدند . خمینی از وقتی بر سر چاه نفت نشست جزو مقدسات  شد و برای او صلوات میفرستادند.        
 در دنیای سیاست کمتر کسی هست که مخالف آسان ترین راه باشد مگر انکه فرصت طلب یا ابن الوقت باشد که وقتی اوضاع سخت تر شد شیپور مبارزه  را از سر گشادش بزند و از قربانیان طلبکار بشود که خود شیفتگان مشغول به آن هستند. اگر اول ما خلق الهف اش عیب و ایراد داشته باشد نمی تواند ادامه دهد. در یکصد سال گذشته هم نمونه داشته ایم و دیده ایم که تنها میمانده و پرونده هم بسته میشده است .
 بحث الآن ما خمینی و رژیمی که او بنا کرد میباشد و نسل جوانی که با  این جماعت اشنا نیست .
 بعد از انقلاب فهم زبان خمینی کار آسانی نبود. وی آدم هفت خط و شیادی بود. هر روز سخنرانی داشت و یا اعلامیه میداد. گاهی هیچکس سر در نمی آورد منظورش چه کسانی و چه جریاناتی میباشد و همه را بوحدت کلمه دعوت میکرد. منظورش از وحدت کلمه رهبری خودش بود. با شعار آزادی حتی برای کمونیستها – که خدا را هم قبول ندارند- به ایران آمد . بعد از چند ماه در تلویزیون استغفار کرد که چرا چوبه های دار را در میادین شهرها برای همه بپا نکرده است . این سخنرانی خمینی در یوتوب هست . قبل از اینکه بر خر مراد سوار شود مهندس بازرگان را دولت امام زمان معرفی کرد و سرپیچی از دستورات دولت او را معصیت شمرد. وقتی از  پل بازرگان رد شد گفت خدا از سر تقصیراتش بگذرد از اول هم با او مخالف بودم .
برای دیدن ایت اله شریعتمداری که جان خمینی را در سال ۱۳۴۲ نجات داده بود به خانه او رفت و من همان شب در دفتر خمینی در قم بودم و در حیرت بودم . بعدا او را به توبه در تلویزیون کشاند و قبر او را در مسیر توالت مسجد اعظم قم قرار داد.  در آن دوران باصطلاح اصلاح طلبان در قدرت بودند.
اینها فقط گوشه ای از رفتار ولایت فقیه خمینی است که مرجع تقلید بود، سالها راجع به شکیات وسهویات گفته بود. البته خودش به آنها عمل نمیکرد. قبل از انقلاب خامنه ای روضه خوان دوره گردی بود که شهر به شهر به روضه خوانی مشغول بود. برای گذران زندگی جلوی پای هر حاجی کارخانه دار و بازاری بلند میشد تعظیم و تکریم میکرد، برای یک بست سلطنتی و پاکت چرب تر التماس دعا داشت.
در آن شرایط آنها که علیرغم ادعاهای شان با این زبان روضه خوان ها اشنا نبودند نمیدانستند چه میگویند و منظورشان چیست؟ آنها از هول حلیم در دیگ افتادند. مثل بنی صدر، ابراهیم یزدی و .... بعد از انقلاب خمینی هر چه میگفت انها هم دم میگرفتند، ول کن هم نبودند . از سرکوب مردم محروم کردستان گرفته تا دسته جات چماقداری را تئوریزه و توجیه میکردند . تئوری چماق قلم در همین دوران توسط بنی صدر بافته شد که بر علیه اخوند ننویس تا چماق نخوری .
آنها که میگویند از ولایت فقیه خبری نبود یا مطلع نیستند یا دروغ میگویند . خمینی درسهای ولایت فقیه را سالهای ۱۳۴۸ در نجف گفته بود و من همان دوران نوار درسهای ولایت فقیه خمینی را از حاجی علمدار یزدی که یکی از موسسان مسجد امام زمان روبروی پپسی کولا بود گرفته بودم . خمینی وقت شناس بود. در پاریس از ولایت خودش نمیگفت ، اما روی آزادیخواهی تا بخواهید مانور می داد و با روزی دهها مصاحبه همه را سر کار گذاشته بود.
ولایت فقیه یعنی یک حکومت پادشاهی مطلقه و عقب مانده  تر از آن همانند دوران قرون وسطی اما زیر پرچم اخوند که اگر امروز گفتند ماست سیاه است همه بگویند سیاه است، در غیر اینصورت اعدام ...
در چنین حکومتی همه کاری مشروع و مجاز است. همین کار را خمینی انجام داد. مثلا برای رسیدن به مقصد و گرفتن انتقام از صدام از اسرائیل اسلحه میخرید. کیک و کلت رد و بدل میکرد و اگر در مجلس رژیم کسی دم میزد رسما میگفت خفه. البته اینکارها یک شبه در دوران نخست وزیری میرحسین انجام نشد . همان باندهای باصطلاح اصلاح طلب بودند و هنوز هم از همان روابط حسنه ی کیک و کلتی استفاده میکنند و عزیز و دردانه همان دلالهای نفت و خون هستند .
 این روزها صحبت از حمله اسرائیل است. اگر قرار بود حمله ای بشود حتما آنتنی نمیشد. تاکتیک ها دوطرفه است. مثل مرگ بر اسرائیلاخوندها و کیک و کلت دادن اسرائیلیها. معرکه گیران هم بیکار نیستند. امضا جمع میکنند تا جلوی جنگ را بگیرند. عجب داستان تکراری است سرکار گذاشتن سی و سه ساله...
خمینی با دست پر آمده بود و برای همه کشورهای اسلامی هم برنامه داشت و آن را هم بیان میکرد. صدور انقلاب  با تاکتیکهای گوناگون. اگر راز دار این جماعت بوده باشید براحتی میتوانید بفهمید چه نقشه ای در سردارند در غیر اینصورت سرگردان خواهید شد که بالاخره چه میخواهند بگویند، طرفدار غرب هستند یا شرق. یا همه با هم هستیم یعنی همه با من و در خدمت اهداف من.
 خط رژیم از ابتدا زدن سران جریانها و طیفهای گوناگون بوده است . مثل دکتر کاظم سامی و قاسملو و فروهرها و... تا بموقع بتوانند امثال کدیور و پاسدار اکبرگنجی و مهاجرانی را به عنوان رهبران سیاسی مخالفین جا بیاندازند.
 طرح ترور سران طیف های گوناگون انجام شد . اما جا انداختن گنجی و کدیور و اطاق فکر سخنگویان با شکست مواجه شد. بغیر از کمپانی های نفتی وجایزه دهندگان حمایتی ندارند و آنها هم که بوی کباب را از دستگاه سرکوب شنیده بودند فهمیدند سرشان بی کلاه است . بی علت نیست که اکبر گنجی همه مخالفان را به اسرائیلی بودن متهم می کند . .
میخواستند سیاهی لشگری براه بیاندازند که اماده رفتن به چاه ولایت خودی ها باشند. دلیل کینه این طیف باصطلاح اصلاح طلب نسبت به مجاهدین خلق اینست که آنها را مسئول شکست خودشان میدانند. بدینجهت مدعیان طرفداری از عدم خشونت ناچار تیغ را از روبستند و به امریکائی ها نامه  نوشتند و تقاضای امداد غیبی کردند . بدون تردید این درخواست یعنی زمینه کشتار توسط مالکی را کنار نگذارید . مسلم بدانید که با افشای چهره جنگ طلب اینها نسبت به مخالفین اصلی رژیم ، جنبش مردم ایران حتما یک مرحله کیفی به جلو رفته است .
در سیاست آخوندی کنفرانس برلین برای چه بود؟

در کنفرانس برلین بعضا فکر میکردند مسئله ولایت فقیه با همین سخنرانی ها حل و فصل خواهد شد. اطاق فکر سخنرانها را برای شفای دمکراسی سر کار گذاشته بود . سخنرانها هم مردم از همه جا بیخبر را که از همه جا جمع شده بودند سرکار گذاشته بودند .
اما پشت پرده چه بود؟ این سناریور برای برون رفت خامنه ای از حکم جلب دادگاه میکونوس بود. بعد از رای دادگاه میکونوس، ملاها در بدترین شرائط بودند و با همین خیمه شب بازیها توانستند آن را پشت سر بگذارند و حق سخنرانها را هم کم و بیش با زندان و ... کف دست شان گذاشتند و موسسات خیریه نفتی و تسلیحاتی که جایزه نقدی به افراد مخصوص میدهند شله زرد آن را پخته بودند. ساده نگری تا کی و تا کجا ...؟
اکبر گنجی میگوید روشنفکر نگاه ارمانی دارد اما وقتی پای مخالفانشان به میان میآید اینها دیگر روشنفکر نیستند، دروغ میگویند و با سازمانهای اطلاعاتی کار میکنند و هر کاری برای اینها مباح است. می بینید که در دولباس مقدس هم سرکوب و هم نصیحت کار میکنند. در رنگ کردن مردم بی نظیر هستند. هر کاری در دستگاه ولایت مباح است، اگر فرضا جایزه پانصد هزار دلاری را مجاهدین خلق گرفته بودند(که البته نصیب مجاهدین از طرف امریکائیها سرکوب بوده است) داد واشریعتا بالا میگرفت و خرده ریزان نان به نرخ روز خور و مزدور از سوراخ ها بیرون میامدند و آن را دلیل وابستگی به نئوکانها میخواندند.  چپ نماهایی پیدا می شدند و روشنگری میکردند، فحش و ناسزا سرهم میکردند، دهها مقاله وردیه نوشته شده بود. رادیو بی بی سی در سایتش نظرخواهی میگذاشت. رادیو فردا و صدای آمریکا اعلام عزای عمومی و راهپیمائی میکردند .
این غلامان قدرت در لباس پاسداری چه درسی جز سرکوب مردم خوانده اند و تخصص اینها چه بوده که حالا اینهمه فخر میفروشند و برای دیگران تعیین تکلیف هم میکنند . در بهترین وضعیت اگر عقلی میداشتند که بدنبال ملای خونریز براه نمی افتادند و تا روزی که عذرشان را نخواسته بودند اخوندهای مرده خور دموکرات نمی خواندند .
راهی که مجاهدین برگزیدند
انها که میخواستند راحت الحلقوم را انتخاب کنند بدنبال این باصطلاح اصلاح طلبها براه افتاده اند. سرنوشت هر کدام سوژه کتابی خواهد بود. بدنبال سراب میدویدند. در کنارزدن بغل دستی هم کمک کار بودند.
اما راه دیگری هم بود که مجاهدین خلق رفتند و گفتند ما به قانون اساسی ولایت فقیه رای نمیدهیم. دست شان را رو کردند و ایستادند. در ان دوران خمینی ولی فقیه بود و خودش را مساوی با رسول الله میخواند . کسی که امروز چیزی میگفت و فردا صد و هشتاد درجه بر عکس آن را عمل کرده بود. بعضا کسانی بودند که از روی خیر خواهی به مجاهدین خلق اندرز میدادند چرا رای مثبت تاکتیکی به ولایت فقیه نمیدهید؟ چرا که شما با رای ندادن سرنوشت سختی با اخوندها خواهید داشت . آنها می پنداشتند که با سازشکاری سرنوشت شان طور دیگری رقم خواهد خورد. مرعوب ارتجاع هار شده بودند و طرف مقابل(رژیم) هم طوری وانمود میکرد که حساب این طیف جدا است. در آن روزها کسی نمیدانست که سرنوشت همه در نهایت به یکجا یعنی سرکوب مطلق ختم خواهدشد. توده ای ها و اکثریتی ها هم آتش بیار معرکه شده بودند . مثل همین حالا در آن روزها مخالفان را عامل سیا و موساد میخواندند و سر مقاله حزب توده در باره خطر قریب الوقوع برای انقلاب از طرف ضد انقلاب خبر میداد و تیغ جلاد را بر گردن قربانی تیز میکرد . ولی دیدیم که کیانوری و فرخ نگهدار چه سرنوشتی پیدا کردند . فرخ نگهدار حالا با غمزه شتری برای بی بی سی و صدای امریکا - بخوانید امپریالیسم-  به صحنه  می آید. بیچاره . چه سرنوشت رقت باری ...
اخوندکارش فریب دادن توده های از همه جا بیخبر بوده و هست و طی سی سال گذشته چه بسیار از پناهندگان سیاسی را امان نامه دادند و ترورشان کردند
.
مجاهدین و خروج از اشرف
خروج از اشرف آری ولی تسلیم هرگز
کسانیکه شرائط امروز مجاهدین خلق را در اشرف زائیده اشتباهات خودشان میدانند تصور انها از مبارزه در خیابانها قدم زدن بوده است . تاسف میخورند چرا انها براه سخت رفته اند . گاه با دشنام و گاه با اشک، یاوه گوئیهائی را هم چاشنی آن میکنند که نشان از درک انها در برخورد با ارتجاع هار است. نسخه هائی غیر واقعی نوشتن کار هرکسی نیست مگر انکه خیلی خود شیفته باشد. در مبارزه جدی با اخوندها نان و حلوا خیر نمیکردند که نصیب مجاهدین نشده باشد. ارزانی شما باد . راه حل ساحل نشینینان از ترس مرگ خودکشی است. اگر مجاهدین نسبت به اخوندها سطحی نگری داشتند همگی انها هفت کفن هم پوسانده بودند. اخوند بیرحم میخواست با قاسملو مذاکره کند تا سر میز مذاکره همه آنها را از دم تیغ بگذراند.
سئوال اینست که بحرانی که ملاها در ان گرفتار امدند خود بخودی بوده؟ یک دفتر خودبخود جابجا نمیشود چه برسد به حکومتی که از روز تاسیس تا بحال حتی یک روز چوبه های دار و اطاق های شکنجه اش خالی نبوده است . چرا حاکمیت خامنه ای به روز شمار افتاده است؟ هر دو باند میگویند طوفان در راه است و دست به دامان شیطان بزرگ شده اند .
 مجاهدین خلق اگر راهی برای خروج از اشرف باشد استقبال خواهندکرد اما بدام چاله نخواهند افتاد. اگر چه ساحل نشینان ترش کرده باشند تا بعدا مسئولیت کشتار انها را بگردن خودشان بیاندازند. حقوقدانان، نمایندگان پارلمان اروپا، مجلس فرانسه بارها گفنه اند که امریکائی ها مسئول حفاظت انها هستند و نمیتوانند سر مجاهدین خلق را زیر اب کنند تا اپوزیسیون باصطلاح اصلاح طلب را جایگزین نمایند
امروز پرده ها بالا رفته و باصطلاح اصلاح طلبانی که دیروز از دیوار سفارت بالا رفته بودند(گروکانگیری) بدستور اربابانشان مشاور امریکائی ها شده اند . همه میدانند که این باندها کارت سوخته هستند و امریکائی ها روی اسب مرده میخواهند دوباره شرط بندی کنند و با اوردن اینها در رادیو تلویزیونها خاک در چشم مردم بجان امده بپاشند .
اگر امروز مسئله اشرف برای خامنه ای در درجه یک اهمیت است و در برابر دوربینهای تلویزیونی از قرارداد فیمابین خودش با مالکی میگوید علت روشنی دارد. مرگش را در چهره انها می بیند که خلع سلاح شده اند اما همه وجودشان خشم بر علیه اصل ولایت فقیه است .
مبارزه ای که مجاهدین خلق انتخاب کرده اند از نیم قرن گذشته تا بحال داوطلبانه بوده است . هرکس قدم در این راه میگذارد به سختیها اشراف داشته و دارد و نیاز به قیم خودخوانده ندارد . درکشان از مبارزه بیش از انهائی است که با یک مویز گرمی شان میکند و با یک غوره سردی شان میشود. 
بجای دروغ و دغل و عقده گشائی، به آنهایی بپردازید که میگویند طرفدار عدم خشونت هستند و به امریکائی ها نامه فدایت شوم می نویسند که مجاهدین خلق را از لیست تروریستی خارج نکنید تا مالکی دستش برای کشتار باز باشد. همگی انها بدانند در تمام خونریزی ها مسئول هستند و باید پاسخگوی جنایت هایشان باشند. از جمله شیخ راسپوتین کدیور و آنها که در خدمت  نایاک شعبه وزارت اطلاعات هستند و با پول باد اورده نفت و اسلحه کبکشان خروس میخواند. 
  مانع خروج اصلی مجاهدین از اشرف لیست تروریستی است و شخص مالکی به عنوان دست نشانده رژیم و نه چیز دیگر. و آنها که فکر میکنند با سرکوب مجاهدین خلق  توسط امریکائی ها و مالکی و خامنه ای میتوانند از گندم ری بخورند کور خوانده اند.

Sunday 4 December 2011

گفت و گو با کودکي كه سر چهار راه ها اسفند دود مي دهد


بر شب تاریک و سرد وطن انتهایی ست. بر دردهای کهن کودکان، زنان و مردان این وطن، مرهمی ست. باز هم صمد ها و فرزاد ها کودکان را در آغوش خواهند کشید. 

رسیدم. کودکی رو دیدم که داره به سمتم میاد. گپی با هم زدیم:
چند سالته ؟
9 سال
همیشه این جا اسفند دود می کنی ؟
اسفند دود میکنم ، بادکنک میفروشم. هر کاری که بتونم میکنم...
مدرسه هم که نمیری حتما؟
الان کلاس سومم. بعضی وقتها هم مدرسه مي روم.
در آمدت چقدره؟
بستگی داره . روزی 8-7 تومن...
مامورا بهت گیر میدن؟
آره . اگه گشت انتظامی بیاد فرار میکنم...
چراغ داشت سبز می شد یه 2000 تومنی بهش دادم .بیچاره نمیدونست از خوشحالی چه کار کنه! می گفت آقا دعاتون میکنم

زن بي پناه و رنجور از دردهايش مي گويد

در شرایطی که فقر، بیکاری، اعتیاد در تمامی ایران بیداد میکند، سردمداران این رژیم با چپاول های نجومی و انتقال پولهای دزدیده شده از این مردم به خارج از ایران، بر روی زخمهای بی پایان آنان نمک میریزند. ولی درس تاریخ را فراموش کرده اند که تا ابد نمیتوان ستم کرد. آنان که هیچ چیز جز قرضها و گرسنگی شان ندارند که از دست دهند، عاقبت کاخ هایشان را بر سرشان خراب خواهند کرد.

ايران كارگر :من موندم و خرج این بچه دراين سرماي كشنده اين روزها
گزارش زیر مربوط به مادری است که برای امرار معاش مجبور است در سرمای کشنده این روز ها گدایی کند
من موندم و خرج این بچه :
زن میان سالی رادیدم که با بچه چهار، پنج ساله اش دور میدان موسوم به امام نشسته بود و توی اون هوای سرد که همه سعی میکردن زود از خیابون ها رد بشن تا به محل کارشون برسن التماس میکرد تا مردم یه چیزی کمکش کنن!!
رفتم جلو بااینکه هوا سرد بود بچه اش چیزی نداشت بپوشه و باد سردی هم می آمد، اول یه کمکی بهش کردم و ازش پرسیدم چرا تواین سرما اومده بچه اش سرما میخوره؟حد اقل بچه رومیيگذاشتي خونه خودت تنها می آمدي . وي گفت:
نمیشه خیلی ها واسه همین بچه کمکمون میکنن
گفتم پس باباش کجاست ،مگه اون نمیره سر کار ؟
گفت باباش کارگر ساختمونی بوده که یه بار از سر داربست میوفته و سر دم میمیره!!
بهش گفتم مگه بهتون دیه ندادن؟
گفت دیه که نه چون بیمه نبود ،فقط یه چند میلیونی دادن که ماهم دادیمش یه خونه 70متری تو ......... (این منطقه یکی از مناطق پایین شهر و فقیر همدان است)الانم اونجاییم...
گفتم این بچت الان مدرسه میره؟
گفت سال دیگه موقعش میشه ،اما نمیزارم بره چون اگه بره از کجا بیاریم بخوریم
بازم مثل همیشه ازش در باره کمک بهزیستی و کمیته امداد پرسیدم که اونم مثل بقیه گفت :رفتم بهم گفتن به شرط اینکه بشینی خونت و نیای بیرون گدایی ماهی 50هزار تومن پول با یه مقداری مواد غذایی بهت میدیم،منم که دیدم اینطوری که نمیشه زندگی کرد قبول نکردم و الانم خداروشکر کم و زیادش میرسه...
اینم یه نمونه حکومت اسلامی علی وار ودولت عدالت محوره که داریم میبینیم ،به قول همدانی ها دود از تخت سر آدم بلند میشه

Wednesday 9 November 2011

مصاحبه / پسرك كفش کتونی فروش


روز یکشنبه 15 آبان ماه کودکی را در بازار تهران دیدم که مشغول فروختن كفش کتونی است . دوستش هم در کنارش به فروختن قارچ مشغول بود. برای خرید به بازار رفته بودم که با دیدن آن ها تصمیم به صحبت کردن باایشان گرفتم.
- چه مدت است به فروختن کتونی مشغولی؟
راستش رو بخواید دو سه سالی میشه
- یعنی تقریبا از نه ، ده سالگی؟
ای بابا یعنی انقدر زود پیر شدم. من الان ده سالمه
- برا چی کار میکنی ؟ مگه مدرسه نمیری؟
تا دوم بیشتر نخوندم . داداشمم که الان کنارمه امسال باید می رفت مدرسه
- چی شد که نرفت؟
میبینی که داره کار میکنه
- مگه تو کار کنی نمیتونی خرجی داداشتو بدی؟
نه بابا رو هم دیگه به زور داریم زندگیمونو می چرخونیم
- باباتون یا مامانتون مگه کار نمیکنن؟
بابامونو هر چند وقت یه بار میندازن زندان وقتي هم میاد بیرون هر چی کار کردیمو میگیره. مامانمونم مریضه
- دکترم بردیدش؟
آره . ولی میگن باید دو سه ملیون بدید تا عملش کنیم
- سراغ کسی هم رفتید برا کمک؟
یه دایی داریم که اونم وضع مالیش خرابه ولی دنبال کارای مامانمه که بتونه واسش یه کاری کنه که بیمه خرج عملشو بده ولی هی اینور اونورش میکنن
بسه دیگه آقا. این حرفا به چه دردت میخوره ؟ تو که نمیتونی کمکمون کنی
- آخر کار تصمیم گرفتم همین طوری یه پولی بهشون بدم ، ولی اونا گفتن که کسایی که باید تو این کشور بهمون کمک کنن ، این کارو نمیکنن. با این پولا که کاری نمیشه کرد . بیا آقا اندازه پولت قارچ ببر

گراني + قبضهاي سرسام آور گاز و برق و تلفن = غيرقابل پرداخت؟!

به ضميمه قبضهاي برق و گاز و تلفن يك هموطن كه از يكي از شهرهاي گيلان قيمتها بسيار بالا و عملا غير قابل پرداخت است ، همانطوركه در عكس مشاهده ميكنيد براي برق اخطار و قبض قطع برق آمده است ، اما اين خانواده كه جمعيت 4 نفره است ميگويند هزينه ها غير قابل پرداخت برايمان ميباشد و عملا كاملا غير واقعي و بيرحمانه است .
به ضميه عكس ميباشد




موسوی خوئینی ها طراح گروگانگیری در قصر خسروشاهی

حسین اخوان

زمستان سال1351 نمایشنامه حجربن عدی درخیابان خراسان خیابان لرزاده در خانه ئی اجرا شد دیالوگ بین یک مجاهد ومردم بود که برای رهائی مردم دست از جان شسته وتحت تعقیب ساواک بود وهرشب میبایست بخاطر مسائل امنیتی بخانه تازه ای برود تا از دست پلیس در امان بماند به مردم رهنمود میدادند که درب خانه هایتان را بروی مبارزین باز کنید صحنه بسیار شور انگیزی بود وهمه میدانستند که منظور از حجر بن عدی همان مبارزین جان برکف میباشند .اجرا کنند گان اماتور بودند اما چون مسئله روزبود مردم تحت تاثیر قرارمیگرفتند واولین بار بود بجای تعزیه وروضه خوانی مسائل روز جامعه مطرح میشد این نمایشنامه چندین بار در همان مناطق برگزار شد .حدود یکماه گذشت خبر رسید که نمایشنامه در مسجد جوزستان درنیاوران برگزار میشود پیشنماز مسجد موسوی خوئینی ها بود وقتی بداخل مسجد رفتم جمعیت بسیار زیادی در انجا بود ومنتظر شروع برنامه بودند حجر به میان مردم امد واز مردم کمک خواست تا از دست دیکتاتور نجات پیداکنند در انروزها مجاهدین خلق زیر سخت ترین شکنجه ها وزیر اعدام بودند.
برنامه برگزارشد وپیام به انانکه میبایست برسد رسید بعد از یکساعت ونیم برنامه تمام شد این مسجدچنین جمعیتی را بخود ندید ه بود از کلانتری اجازه گرفته بودند وساواک هنوز سوژه رانگرفته بود چیست . دوبار این برنامه در ان مسجد اجرا شد و اسمی پیداکرد.ساواک تازه فهمیده بود که سوژه نمایشنامه چیست روی سخن باکیست ومانع بر گزاری ان شد . بعد از اجرای این نمایشنامه قرار شد پیشنماز مسجد را ببینیم با حسین تهرانی کیا ( بعد از انقلاب بدستور خوئینها وهمدستانش شکنجه و تیرباران شد ) ویکنفر دیگر به خانه موسوی خوئینی ها در کوچه های جماران رفتیم .خانه کوچک ومحقری بود در انشب راجع به مسائل روز واوضاع واحوال انروزها صحبت کردیم خوشحال بود که پای جوانان به مسجد او باز شده است تفسیر قران میگفت وپنبه مالکیت و حرفهای اخوندهای دیگر را میزد هر مسجدی که شلوغ بود سرقفلی ان بیشتربود شام ابگوشت با سبزی خوردن اورد .شام را خوردیم ورفتیم موسوی خوئینیها تازه مطرح شده بود.

خانه موسوی خوئینی زمستان 1353

در خانه ئی که« حسین تهرانی کیا» در خیابان خراسان روبروی حمام کتابچی در اختیارم گذاشته بود مخفی بودم عصر دندان درد داشتم واز خانه خارج شدم ونزد دکتر پور توفیق در خیابان شهباز رفتم موقع مراجعت پیکانی با چهار سر نشین سر کوچه ایستاده بودوارد کوچه شدم هر چهار نفر داخل کوچه را نگاه میکردند وارد خانه شدم وبه طبقه دوم رفتم پرده خانه روبرو کشیده شد چراغ را روشن کردم ودر اطاق بغل که چراغ ان خاموش بود نشستم ودر تاریکی خانه روبرو را زیر نظر داشتم گاهی پرده کنار میرفت وکسی در انجا خانه را زیر نظر داشت .قرار ما با«تهرانی کیا» ساعت شش بعدازظهربود برف تندی می بارید واماده خارج شدن از ان خانه بودم که اگر از ساعت قرار دیر تر امد بروم وقتی درب را باز کرد مرا وسط حیاط دید تعجب کرد علت را پرسید جریان ماشین پیکان را گفتم واین که در خانه روبرو کمین گذاشته اند یادش بخیر گفت خیالاتی شده ای به اطاق بالارفت وشک کرد وگفت از خانه برویم وکجا برویم؟ همانروز فولکس واگن را از محمد مصطفوی که کتابفروشی داشت خریده بود ودرانتهای کوچه بطرف لرزاده پارک کرده بود سوار ماشین شدیم نمی دانستیم کجا برویم گفت با کسی صحبت می کنم وبطرف شمیران براه افتاد در خیابان پارک کرد ودرب خانه ای را زد صاحب خانه پائین امد خانه موسوی خوئینی ها بود خانه را تازه عوض کرده بود شب جمعه بود و تهرانی کیا گفت قرار ما شنبه چهار بعد از ظهر ورفت.با موسوی خوئینی ها بحث ما شروع شد وان شب تا صبح بحث میکردیم راجع به نقش روحانیت که در مبارزه هیچ نقشی ندارند ولحن بحث هم تند شده بود وگفتم اخوند ها در فکر منبر ومحراب هستند که از دست ندهند واز چنین برخوردی گرفته شد وبروی خودش نیاورد انتظار چنین حرفهائی را نداشت لباس هایم را شستم عصر شنبه ساعت چهار بعد از ظهر تهرانی کیا نیامد ومن از پله اپارتمان پائین امدم وموسوی خوئینیها میگفت کمی صبر کن وبدنبال من امد ودر کوچه گفت بگذار تلفنی بزنم وبه جواد محمدی ( روبروی خیابان پامنار کتابفروشی داشت) تلفن کرد ودر اولین جمله گفته بود«تهرانی کیا»پریشب درخانه اش دستگیر شد از انطرف خیابان اشاره کرد که اورا گرفتند ان شب.وقتی ما از خانه روبروی حمام کتابچی خارج شده بودیم همانشب حمله کرده بودند ومارفته بودیم ودر خانه حسین تهرانی کیا به انتظار نشسته بودند واورا دستگیر کرده .در دادگاه اول حسین تهرانی کیا به اعدام محکوم شد ودر دادگاه تجدید نظر به حبس ابد وچند نفر از هم پرونده ای های او اعدام شدند که اسامی همه انها در روزنامه منتشر شد.

عراق وخمینی

به عراق رفتم ودر در تابستان 1357 سید حسین خمینی بمن گفت اقا گفتند که به محمود اقا (اسم مستعار من )بگوئید که این اعلامیه را فوری برای تهران بخوانند ودرب بیرونی راباز کرد واز پله های بیرونی به اندرونی رفتم خمینی وسط حیاط ایستاده بود ومنتظر من بود گفت همین حالا این اعلامیه را برای تهران بخوانید اعلامیه را گرفتم وازاو پرسیدم برای چه کسانی بخوانم گفت کروبی وموسوی خوئینی ها وبه بیرونی رفتم ساعت دونیم بعد از ظهر بود به تهران تلفن کردم تا ضبط صوت را اماده کنند برای کروبی وخویئنی ها اعلامیه را خواندم وسپس برای پاریس وامریکا و...
خمینی در عراق تحت فشار قرار گرفت وتصمیم بخارج شدن از عراق را داشت بکویت رفت سر مرز اورا شناختند واجازه ورود به اوندادند .دکتر ابراهیم یزدی به داد خمینی که در حال زار بود رسیدو اورا به پاریس برد. ما که برای تهیه خانه به سوریه رفته بودیم به پاریس امدیم ودر همان چند روز اول سروکله موسوی خوئینی ها پیداشد ما همدیگر را می شناختیم روزی ضمن حرفهایش گفت میتوانی بگوئی تو چرا قصه زندانی را برای ایت اله طالقانی نوشته ای؟
گفتم برای چه کسی باید مینوشتم گفت خمینی ومنتظری با احمد خمینی صمیمی بود محرم راز اوبود ساعتها با هم درگوشی حرف میزدند وپای ثابت گعده های احمد خمینی در نوفلوشاتو بود. به احمد یاد میداد که با هر کسی چگونه برخورد کند واز تمام زدوبندهای خمینی با امریکائی ها وفرانسوی ها مطلع بود ومورد مشورت خمینی هم قرار میگرفت در اطاق تلفن نشسته بودیم احمد خمینی امد رو به موسوی خوئینی ها گفت اقا اعلامیه دادن اگر نظری داری بگو.ا واعلامیه را گرفت وخواند به احمد خمینی گفت به اقا بگو من این یک جمله را عوض کردم . اعلامیه خوبی است . رفت وامد امریکائی ها وفرانسوی ها به نوفلوشاتو ادامه داشت وقتی فرانسوی ها امده بودند من انها را دم درب دیدم منتظر بودند تا بداخل خانه خمینی بروند به اطاق تلفن رفتم واز محتشمی پور سئوال کردم این فرانسوی ها برای چه امده اند موسوی خوئینی ها بغل دست محتشمی نشسته بود ودر گوشش چیزی گفت وقتی به اطاق بغل امدم محتشمی پور بدنبال من امد ودستش را روی شانه من گذاشت گفت برای تمدید پاسپورت اقا امده اند خط را از خوئینها گرفته بود که چه بگوید او سره را رنگ میکرد وبجای قناری میفروخت. از زدوبند چی های اصلی پشت پرده بود وهمیشه از زمان جلوتر حرکت میکرد ودراچمز کردن دیگران رو دست نداشت. دائی جان ناپلئون روحانیون مبارز است .که حالاسر دبیر ان شده.شاگردان بسیاری را تعلیم داده است که سخنگوی مخالفین بشوند رادیو تلویزیونهای فارسی زبان دولتهای استکباری وشیطان بزرگ را اینها گرفته اند تا انقلاب از خط خارج نشود.

او پدیده کم نظیری بود قبل از انقلاب پیشنماز مسجد جوزستان در نیاوران بهترین نقطه تهران تفسیرقران علیه مالکیت و سرمایه داری میگفت وبقیه اخوندهائی مثل مطهری را کلافه کرده بود. میگفتنداخوندمارکسسیت لننیست شده؟

بعد از انقلاب

طراح اصلی گروگانگیری بوده وبا چنین کاری می خواستند دولت موقت را ساقط کنند تا کار از دست لیبرال ها بیرون بیاید شبها با چند نفر دیگر در صفحه تلویزیون ظاهر میشد تا جاسوس های امریکائی ها را معرفی کند .پرونده های دیگران را میخواند وبرای همه خط ونشان میکشید که انقلاب دارد از خط خارج میشود ما باید بدادش میرسیدیم.

اما علت اصلی اشغال سفارت وگروگانگیری چه بود؟

طبق گفته دکتر ابراهیم یزدی خمینی از سه کانال با امریکائی ها ساخته بود به تمام خواسته های انها جواب مثبت داده بود وموسوی خوئینی ها یکی از کسانی بود که میگفت چه باید کرد وچه نباید کرد .در تمام مدتی که خمینی در نوفلوشاتو بود برای هیچ
کسی شاخ وشانه نمی کشید وسر براه بود .

اخوندهابا امریکائی ها ساخته بودن
د.

 بعد از انقلاب نگران بودند که پرده زدوبند ها بالا برود پیش دستی کردند وزدوبند ها را بگردن حریف خود انداختند کاری که خمینی کرده بود البته انرا تقیبح هم میکرد کسانیکه از زدوبند خمینی با امریکائی ها مطلع بودند جرات نکردند بموقع پنبه ضد امپریالیستی اورا بزنند من با یک واسطه از طربق مهندس سحابی اززدوبندها مطلع شدم ومتاسفانه نهضت ازادی محافظه کاری کردند ورو نکردند وبهای انرا هم مردم ایران تا بحال پرداخته اند امیدوارام مهندس سحابی نوشته باشد که درخانه مرتضی مطهری چه گذشت؟ تا برای نسلهای اینده مورد استفاده قرار بگیرد که دنبال سراب نروند و به این جماعت اطمینان نکنند.

علت اصلی که روحانیت در انقلاب 1357 دست بالا را داشت چنین بود؟
یک ارتباط با سیا
دوم ارتباط با ساواک شاه

کسی فکر نمی کرد خمینی با این تقدس نمائی مشغول چنین کلاه گذاری باشد

ایا تاریخ در حال تکرار شدن است؟

موسوی خوئینی ها در جریان گروگانگیری تند ترین موضع را در برابر گروگانها داشت و به کمتر از محاکمه انها رضایت نمیداد حاکم شرع سفارت امریکا شده بود میز جلویش گذاشته بود حکم صادر میکرددر جریان افشاگری ها میخواستند خمینی را منزه جلوه بدهند اما...
در ماجرای گروگان گیری من کانالی در داخل سفارت داشتم قرار ما شبها بعد از ساعت دوازده شب از طرف خیابان بهار پشت درب بود تا بگوید به چه چیزهائی دسترسی پیداکرده اند توده ای ها واکثریتی ها شعارهای ضد امپریالیستی قطب زاده اعدام باید گردد را داده بودند ورفته بودندکسانیکه خیر وصلاح شخصی خودشان را هم تشیخص نمیدادندمیخواستند راهنمای مردم شوند.
شبی اورادیدم گفت امیر انتظام بزودی دستگیر خواهد شد وانتخاب این قربانی از طرف موسوی خوئینی هابود .فردا به مهندس سحابی خبر را رساندیم که عضو شورای انقلاب بود وی گفته بود که ما کاری نمیتوانیم بکنیم.انها مرعوب شده بودند دربرابرجار وجنجالهای توخالی جازدند ارتجاع که سخنگوی انروز ان موسوی خوئینی ها در سفارت بود برای حزب توده و امثال حبیب اله پیمان که نشریه امت را منتشر میکرد خط ضد امپریالیستی وضد سرمایه داری میداد وهم زمان برای رفتن دائم به قصر خسرو شاهی تلاش میکردو باشعارهای توخالی جماعت پر مدعا را بدنبال خودش می کشید.
 ایا اگر گراز وحشی به زمین فئودالی حمله کند ضد فئودال است؟ امادنبال انها براه افتاده وسر از پا نمی شناختند روغن داغش را زیاد میکردند موسوی خوئینها اخوندی است که در چهره های مختلفی ظاهر شده تعزیه دار ماهری است ورفتار ضدونقیض دارد در دوران دادستانی موسوی خوئینی ها هزاران نفر زن ومرد پیر وجوان برای یک اعلامیه ترور و تیرباران شدند که سیاهترین دوران تاریخ ایران است .
 احمد خمینی را خامنه ای ورفسنجانی کشتندخوئینی ها تا بحال کلامی در این باره نگفته است در صورتیکه از همه ماجرا با خبر است وپای ثابت گعده های احمدخمینی در نوفلوشاتو بود عبای احمد را ول نمیکردوقتی اوضاع در برابر باند رقیب قمر در عقرب میشود کنار میکشد تا وضعیت بر وفق مرادو ارام شوددوباره سر.کله تئورسین پیدا میشودخودش را الترناتیو خامنه ای میداند وحالا برای حسن خمینی کار میکند همه حرفش اینست که ارث به گرگ زاده هم میرسد.
اوهم حجت السلام خوئینی ها بوده با محراب تسبیح وسجاده هم روشنفکر نمائی میکرده باموضع ضد سرمایه داری و هم در نوفلوشاتو برای امریکائی ها دلالی میکرده واز همه ماجرا با خبر بوده و روزنامه سلام را براه انداخته وبرای جامعه مدنی خاتمی تئوری میبافته وهم اکنون نفرات بسیاری را در خارج همچون محسن کدیور دارد که با امریکا ئی ها کار میکند ورهنمود میدهد که مجاهدین خلق را از لیست تروریستی خارج نکنند تا مزدوران مالکی بتوانند کار انها را تمام کنند موسوی خوئینی ها یکی از نخبه کشان دوران خمینی بوده کمتر از اعدام برای مجاهدین خلق وهمه مخالفان نمیخواسته است
حالانفرات بسیاری را بخارج فرستاده تا در رسانه های فارسی کار کنند وخط را پیش ببرند ظاهرا طرفدار عدم خشونت هستند اما در مورد مخالفان طرفدار خشونت میشوند وخودشان را سخنگوی مخالفین جامیزنند با هر صاحب زر وزوری میسازند.
اما منظور اخوند کدیور از اصلاح طلبان چه کسانی است ؟ باند موسوی خوئینی ها است که چراغ نور بالا میزند امریکائی ها اورا هم در اب نمک خوابانده اند میدانند در پاریس یکی از مشاورین خمینی بوده و این اخوند هفت خط رساله توضیح المسائلش را دراشغال سفارت و ماجرای گروگان گیری نوشته است.

چپ نمائی موسوی خوئینی ها

« خمینی در پاریس گفت این ثروتهای عظیمی که ما میبینیم جمع شده اینها هیچ کدام از حلال نیست اینها از خیانت ودزدی واختلاس است وغیر مشروع جمع اوری شده والا چگونه می توانند این همه ثروت گرد بیاورند چگونه ممکن است طبقات فقیر را ببینیم ولی به ثروتمندها حرفی نزنیم ما دادگاه میگذاریم تا ثروتشان را بر رسی کنند در اطاق بازرگانی تجار وثروتمندان درجه اول نشسته اند ...تامین امنیت در حقیقت فراهم کردن امنیت برای چپاول است»
اطلاعات چهارشنبه 19 شهریور 1359

موسوی خوئینی ها
« در ان زمان بنده به نمایندگی خمینی در صدا وسیما بودم سه نفر از برادران دانشجو«میردامادی»و«بیطرف»«اصغر زاده»طبق قرار قبلی به محل کار بنده به جام جم امدندابتدا پس از گفت وگوی کوتاهی اوضاع کشور واز عملکرد دولت موقت وبازتاب منفی ان در جامعه خصوصا در میان نیروهای انقلابی مبنی بر اینکه سمت وجهت دولت به سوی امریکا ست برادران طرح خود را درمیان گذاشتند ودر بیان طرح اضافه کردند که طبق اطلاعات به دست امده یکی از عناصرسیادر پوشش یک دیپلمات امریکائی وارد ایران شده وگویا به دنبال اهداف خاصی در مقابله با انقلاب وارد شده
ابتدانظر بنده را جویا شدند که من هم موافق بودم وتائید کردم وسپس پرسیدند که به نظر شما خمینی با چنین اقدامی موافق خواهند بود یا نه ؟بنده در ضمن تحلیل کوتاهی چنین نتیجه گرفتم که ایشان موافق خواهند بود
در اینجا از من خواستند که بروم قم وطرح برادران را با خمینی در میان بگذارم وبه اطلاع ایشان برسانم ونظراتشان را بخواهم تا درصورتی که موافق باشند اقدام شود بنده با طرح قضیه با خمینی مخالفت کردم ودلایل خودم را برای این مخالفت توضیح دادم که برادران نیز قانع شدند وقرارشد که پس از تصرف سفارت بلافا صله به اطلاع ایشان برسانیم وچنانچه مخالفت کردند سریعا محل را ترک کنیم ونیز ساعت شروع کار در همان جلسه مشخص شد»
روزنامه ابرار دوشنبه 9ابانماه 1379 ازمجله حضور یادمان 13 ابان 1370 خاطرات 1370

 موسوی خوئینی ها
 « بنده با چند نفر از بردران از جمله«میردامادی»«اصغرزاده»وگویا«سیف الهی»خدمت امام رسیدیم پس ازگفتگو. خمینی دستور فرمودند که دانشجویان موضع گیری کنند ونکاتی را متذکر شدند ودر بیانبه دانشجویان ذکر شود ... ان بیانیه تهیه شده وبه صداوسیما هم ارسال گردید لیکن«قطب زاده»قبل از پخش ان سریعا دولت مستعفی را مطلع ساخت وبه هر ترتیبی بود مانع از پخش ان بیانیه شد .تا ان جا که به یاد دارم بیانیه خوبی هم بود که متاسفانه اصل ان بیانیه هم گم شد»
روزنامه ابرار خاطرات سید محمد موسوی خوئینی ها دوشنبه 9 ابانماه 1379

موسوی خوئینی.ها
« اگر امریکابه خواستهای حقه ما جواب مثبت ندهد گروگانها محاکمه خواهند شد» اطلاعات سیزدهم ابانماه 1359
دکتر محمد ملکی در نامه دیماه 1384درباره موسوی خوئینهامیگوید:
.« از خانه جماران به باغ بزرگی که متعلق به«خسروشاهی »ازموسسین کارخانه های مینوبود رفت این باغ که بیش از چهار هزار متر وسعت دارد ویلای بسیار مجللی در وسط ان ساخته شده ودر جماران خیابان حصارک پلاک 15 یعنی یکی از بهترین نقاط شمیران قرار دارد.»
موسوی خویینیها
 در اوئل انقلاب مصاحبه کرده بود وخواستار اعدام برای سرمایه داران شده بودکه روزنامه ها تیتر زدند
 مشاغل باد اورده تئورسین ارتجاع
گاه در یک زمان چندین شغل نان وابدار با هم داشته است
در دوره اول مسول تائید صلاحیت کاندیدای ریاست جمهوری
نائب رئیس مجلس دوره اول چهارسال
عضویت در شورای سر پرستی رادیو تلویزیون
از سال 1360 دادستانی کل کشور
رباست سازمان حج ایران
نمایندگی دوره اول مجلس خبرگان
نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی
عضویت در شورای باز نگری قانون اساسی
عضو مجمع تشیخص مصلحت نظام
موسس روزنامه سلام
در سال 1368 مرکز تحقیقات استراتژیک مجع تشیخیص مصلحت نظام را تاسییس کرد
موسوی خوئینی ها از سال 1384دبیر مجمع روخانیون مبارزشد وکروبی را کنار زد
این جماعت را با رفتارشان باید شناخت نه با گفتارشان. هشیاری ما قربانیان ارتجاع طرح های انها را که مشغول به ان هستند خنثی خواهد کرد.اولین خاکریز برای انها مجاهدین خلق هستندو بسیاری را بخد مت گرفته اند . از خصوصیات ارتجاع اینست که هر روز بهمان رنگی در می اید که لازم است.
 خمینی در نجف مرجع تقلید وزاهد عابد ونماز شب خوان بود پشه را هم نمی کشت درپاریس ازادیخواه بود که میگفت ازادی هدیه الهی است و در خفا مشغول زدوبند با امریکائی ها بود وقتی میخواست به ایران باز گردد میگفت از توپخانه به پائین زندگی میکند تا درد مردم را بفهمد به ایران باز گشت بازرگان را دولت امام زمان معرفی کرد گفت اب مجانی برق مجانی بهمه خانه میدهیم ویک شبه ضد امپریالیست شد وگفت خدا از سر تفصیر من بگذرد که چوبه های دار را در میدانهای شهر بپا نکردم دست وپای فقرا رابرید وگورهای دسته جمعی از خود بجا گذاشت همین جماعت دوزیست میخواهند با کمک لابی ها وامریکائی ها دوباره به عصر طلائی امام بازگردند.
واز قرار مشغول پختن اش ولایت جدید هستند وبنظر میرسد دلربائی کرده اند ومشاورامریکائی ها هم شده اند .

موسوی خوئینی ها
 سایت کلمه پنجشنبه 7 مهر1390
من مدیریت احمدی نژاد وتیمش را برای کشور فاجعه بار میدانم»
 با چه زبانی بگوید بوی الرحمن نظام قرون وسطائی به مشامش رسیده نگران شده و دیگردرقصرشاهانه هم خوابش نمیبرد .
حسین اخوان توحیدی
دوشنبه شانزدهم ابان 1390
7.11.2011
http://hakhavantohidi.blogspot.com

Monday 7 November 2011

در کشور میلیاردها تومان اختلاس، چپاول غارت، وجود 72 هزار زن معتاد غالباً کارتن خواب در کشور

براستی وقتی که فاسد ترین و دزدترین حکومت تاریخ ما در ایران در قدرت است، در شرایطی که همه چیز را میدزدند، میسوزانند و به غارت میبرند، شرایط زندگی شهروندان چیست؟ 

شهرزادنیوز: بیش از 72 هزار زن معتاد در کشور وجود دارد که اکثر آن ها در جنوب تهران، کارتن خواب و بی سواد و بی خانواده هستند.
این دستیافت پژوهشی است که "ستاد مبارزه با مواد مخدر" با همکاری "دفتر مقابله با مواد مخدر سازمان ملل متحد"، در تابستان سال 1390 شمسی انجام داده است، که طبق آن 6 درصد از کل 1 میلیون و 200 هزار نفر معتادان را زنان تشکیل می دهند، اما مشکلات بسیار بیشتر از مردان معتاد است.
از سوی دیگر ژاله شادی طلب، جامعه شناس و پژوهشگر حوزه زنان، در گفتگو با ایسنا گفته است که در کل تهران تنها یک "سرپناه" برای زنان معتاد وجود دارد که با گنجایش 40 نفری به 80 نفر در فصل سرما خدمات می دهد.
به گفته وی، زنان معتاد جنوب شهر فاقد مهارت شغلی بوده و از نظر آموزشی در سطح بسیار پایین تری نسبت به زنان مرکز شهر هستند. نکته بارز در میان زنان معتاد جنوب شهر این است که اکثر آن‌ها تجربه ازدواج در سنین پایین - حتی دو تا سه بار - را داشته اند.

هادی خرسندی : خدمت سرکار علیه بانو کلینتون دامت حرکاته

خدمت سرکار علیه بانو کلینتون دامت حرکاته!

 با سلام، فرمودید که تصمیم دارید یک «سفارتخانه مجازی» در ایران راه بیندازید. مبارک است انشاالله. ولی من روی خیرخواهی عرض می کنم: بهتر است شما به جای باز کردن سفارتخانه مجازی، لطف کنید و «سفارتخانه مزاجی»تان را در ایران تعطیل کنید!
 سفارت مزاجی شما روی مزاجتان کار می کند و با مدد گرفتن از سولفات دو سود سیاسی و حاج منیزی دیپلماتیک و لیموناکس اقتصادی گاه و بیگاه شکم-روش شما را به اطلاع عموم می رساند. وقتی هم که لازم می بینید، یبوست تحریم می گیرید! در مقابل فحش و فضیحت های رژیم هم مزاج سفارتتان پاک است و هیچ عکس العملی نشان نمی دهد!

هادی خرسندی

آیا سانتریفوژهای گم‌شده لیبی به ایران رسیده است؟

دویچه وله : خبر گم شدن محموله کشتی حامل قطعات سانتریفوژ که اواسط سال ۲۰۰۳ میلادی از مالزی روانه لیبی شده بود، پس از هشت سال، برای نخستین‌بار در روزنامه "دی ولت" آلمان منتشر می‌شود. به‌گزارش "دی ولت"، این کشتی پس از بارگیری در مالزی قرار بود از طریق دوبی به لیبی برود، اما محموله آن هرگز به لیبی نرسید.
سفارش‌های عبدالقدیر خان
روزنامه آلمانی می‌نویسد: «محموله کشتی را قطعات تفکیک شده سانتریفوژهای مورد نیاز برای غنی‌سازی اورانیوم، فولادهای آب‌دیده و ابزارهای دقیق برای ساخت سانتریفوژها تشکیل می‌داد.»
قذافی این قطعات را سفارش داده و بهای آن‌ها را نیز پرداخته بود. محموله کشتی گم‌شده، بخشی از قرارداد تحویل ۱۰ هزار سانتریفوژ را تشکیل می‌داد که معمر قذافی، دیکتاتور پیشین لیبی، برای دستیابی به انرژی اتمی سفارش داده بود.
روزنامه آلمانی عبدالقدیر خان، پدر بمب اتمی پاکستان، را سفارش‌دهنده قطعات معرفی کرده و نوشته است: «شرکتی در مالزی از سوی عبدالقدیرخان ماموریت یافته بود که اجزای سانتریفوژها را در سراسر جهان بخرد و ارسال آن‌ها به لیبی را هماهنگ کند.»
گم شدن سانتریفوژهای پی ۲
ظاهرا این نخستین بار نبوده که محموله یک کشتی که قرار بوده به مراکز اتمی لیبی برسد، گم شده است. "دی ولت" می‌نویسد: «در آستانه سال ۲۰۰۰ میلادی نیز یک کشتی قرار بود محموله‌ای را که در پاکستان بارگیری شده بود، از طریق دوبی به لیبی برساند. اما هفت عدد از ۹ سانتریفوژ نوع "پی ۲" که در آن بود گم شد.
معمر قذافی در سال‌هائی که برای توسعه فن‌آوری هسته‌ای تلاش می‌کرد در خارطوم، پایتخت سودان، انبار بزرگی اجاره کرده بود و قطعاتی را که می‌توانست هم در بخش نظامی و هم در بخش غیرنظامی مورد استفاده قرار گیرد، در آن نگهداری می‌کرد.
برپایه گزارش "دی‌ولت"، این انبار هنگامی که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به وجود آن پی‌برد، به سرعت خالی شد. هنوز هیچکس نمی‌داند که موجودی این انبار، که قطعات کلاهک‌های هسته‌ای نیز در میان آن‌ها بود، چه شده است. آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای در بازرسی‌های طولانی خود اثری از این قطعات در خود لیبی نیافت.
روزنامه "دی‌ولت" آلمان، در سرآغاز گزارش خود می‌نویسد که احتمال دارد محموله گم شده کشتی‌‌‌ای که در سال ۲۰۰۳ در مالزی بارگیری شد، به دست جمهوری اسلامی ایران رسیده باشد. اما توضیح بیشتری در این مورد نمی‌دهد.
اسرار پنهان عبدالقدیر خان
عبدالقدیر خان، معروف به پدر بمب اتمی پاکستان، در فاصله سال‌های ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۲ برای ایران، لیبی و کره شمالی سانتریفوژ سفارش می‌داده است. آمریکا و آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای، در سال‌های گذشته بسیار کوشیده‌اند برای کشف اسرار هنوز برملا نشده، از عبدالقدیر خان بازجوئی کنند، اما دولت پاکستان مانع از این کار شده است. اسلام‌‌آباد نگران آن است که در این تماس‌ها، اسرار معاملات دولتی با کره شمالی و جمهوری اسلامی ایران نیز برملا شود.
قذافی در ماه دسامبر سال ۲۰۰۳ میلادی انصراف خود را از فعالیت‌های هسته‌ای برای دستیابی به سلاح‌های کشتار جمعی به آگاهی جامعه جهانی رساند. او از آن پس همواره کره شمالی و ایران را نیز به چشم‌پوشیدن از فعالیت‌های هسته‌ای فرا می‌خواند.

Sunday 6 November 2011

تازه‌ترین سخنرانی جنجالی احمدی‌نژاد : اختلاس به اسم دفتر فرد دیگری بوده است

احمدی نژاد با دراز کردن انگشت اتهام به رهبر دزدان ولی فقیه، دزدی های میلیاردی را در تخصص همه سران نظام قلمداد کرد. احمدی نژاد با اشاره به حملات اخیر به خیمه و خر گاه رییس جمهور، با تاکید بر پایان تحمل خود افزود "آنقدر به من فشار نیآورید. وگرنه سفره دلم باز میشود."


دیگربان : محمود احمدی‌نژاد به طور تلویحی گفته است اختلاس سه هزار میلیارد تومانی به اسم دفتر علی خامنه‌ای صورت گرفته و هدف اکبر هاشمی رفسنجانی «زدن» رهبری است.
آقای احمدی‌نژاد این اظهارات را در همایش استانداران سراسر کشور که ۱۲ مهر ماه در تهران برگزار شد٬ بیان کرده است.
سایت «ابصار‌نیوز» یک ماه پس از برگزاری این همایش٬ روز جمعه (۱۳ آبان) اقدام به انتشار بخش‌هایی از سخنرانی منتشر نشده احمدی‌نژاد کرده است.
مهمترین گزاره‌ای این سخنرانی به این شرح است:
● اگر خدا از انسان راضی بود و بقیه ناراضی، انسان برنده است. همه عالم ناراضی باشند و دشنام دهند ولی اگر خدا راضی باشد انسان برنده است. طی کردن مسیر الهی این نیست که در رختخواب بخوابد و همه چیز بر وفق مراد باشد و همه تعریف و تمجید کنند.
● یک عالمی که انسان خوبی است نزد من آمده بود، می‌گفت: «چرا با همه درافتادی، خوب یک سری را برای خود نگه می‌داشتی، در این دوران خلافکار زیاد است تو چرا با همه درافتادی.»
● به ما می‌گویند انحرافی، از اول گفتیم که این‌ها را قبول نداریم و این شیوه مدیریتی را قبول نداریم و آمده‌ایم این شیوه مدیریت را عوض کنیم، پایش هم ایستادیم تا الان. تازه شما فهمیدی که با فلان آقا خط ما جداست؟
● من افتخار می‌کنم که امروز عده‌ای علیه من حرف می‌زنند. فکر می‌کنند ما ناراحت می‌شویم. من در دلم جشن است که به من فحش می‌دهند. خدایا شکرت که مشخص شد ما با این‌ها نیستیم.
● چهار سال است که هر چه افترا به من و نزدیکانم می‌زنند. اصلا ترسی ندارند از برخورد و پیگیری معلوم است که به آن‌ها مصونیت داده‌اند که آقا خیالت راحت باشد، برو هر چه می‌خواهی بگو.
● شش سال است که شمشیر‌ها را آخته‌اند. حالا فکر کرده‌اند که فرصتی پیدا کرده‌اند، بابا طرفدار ولایت فقیه این است که با عملش ولایت را ببرد بالا، جیب‌ها را پر کردند و شکم‌ها را انباشتند از حرام.
● عده‌ای فکر کردند این مسیری که دولت می‌رود، برای آن‌ها در دوره بعد چیزی در نمی‌آید. هرچه می‌بینند که راستای مسیر دولت به آن‌ها نمی‌رسد. لذا گفتند: «باید دولت را بزنیم.»
● پایتان را که از ایران بیرون می‌گذارید همه محافظه کار می‌شوید و می‌روید در لانه‌ها، کدامتان جرات دارید در سازمان ملل اینگونه علیه آمریکا صحبت کنید؟ آنهایی که به دنبال مال و منال و سهمیه و قاچاق و بورس و... هستند به دنبال سازش با آمریکا هستند نه ما.
● جرم آقای مشایی این است که آقایان فکر کردند که ایشان می‌خواهد کاندید شود، فقط همین. هیچ جرم دیگری ایشان ندارد؛ ولله پاک‌ترین عضو دولت است. بنده ۲۵ سال است که ایشان را می‌شناسم. نماز شبش ترک نشده است.
● از شش سال پیش ولی ما گفتیم این سیستم بانکی غلط است و در داخلش سوءاستفاده است. اما به جای اینکه اختیارات بدهند، اختیارات ما را کاهش دادند، تا هیچ دخالتی در بانک‌ها نداشته باشیم.
● آیا آقای مشایی مسئول تخلف در بانک صادرات است؟ شخص آقای جهرمی زنگ زده به رئیس شعبه گفته این وام را بدهید، چون از دفتر رئیس جمهور پیگیری می‌کنند. به دروغ منظورش دفتر جای دیگری بود. ولی گفته دفتر رئیس جمهور، چون که نمی‌توانسته اسم آنجا را ببرد بی‌دینی و بی‌تقوایی اینقدر؟
● مسئولی نامه می‌نویسد برای من و از ابتدا تا انتها درباره جن و رمال و این‌ها حرف می‌زند. من گفتم همه این استدلالت به خودت می‌چسبد، ما که هیچ وقت درباره جن و رمال حرفی نزدیم و دنبالش هم نبودیم.
● یکی از مسئولین آمد پیش من و گفت من مطمئن هستم که تو طلسم شده‌ای. گفتم خوب من چگونه طلسم شده‌ام؟ گفت ما رفتیم و آدمی پیر کارهای جادو و طلسم است را آوردیم و گفته احمدی‌نژاد طلسم شده. بهش گفتم خوب بگویید باطل کند. گفت این مطلب را گفته‌اند ولی گفته نمی‌شود؛ چون طلسمش خیلی محکم است و ممکن است اگر چیزی بزنیم برگردد به خودمان و ما را بکشد.
● اگر یک ریال سوءاستفاده از آقای مشایی پیدا کرده بودند، آقای مشایی را اعدام می‌کردند. می‌نویسند آقای مشایی چون فامیل فلانی است، دفاع می‌کند.
● آن آقایی {هاشمی رفسنجانی} که از اول مقابل ما بود، ۱۰ بار از طریق پسرش پیغام داد که ما با تو کاری نداریم، تو چرا خودت را سپر قرار دادی و نمی‌گذاری ما آن بالایی را بزنیم؟ گفتم ما یک تار موی آن بالایی را با هزارن مثل شما عوض نمی‌کنیم. من با اعتقاد آمده‌ام.
● خدمت آقا هم عرض کردم: «ما هیچ ادعایی نداریم و اگر شما اجازه بفرمایید این مدت زمان باقی مانده را انجام وظیفه کنیم، وگرنه می‌رویم می‌نشینیم خانه و خودم با مردم صحبت می‌کنم و اجازه نمی‌دهم یک نفر اقدامی بکند.»
● من تنهای تنها هم بمانم این راه را خواهم رفت. این را بدانید، البته خدا را شکر تنهایی وجود ندارد. ولی مطمئن باشید اگر تک و تنها بمانم من یک کاغذ را که حق مملکت پایمال شود و ارزش‌ها زیر سوال برود امضا نخواهم کرد.
● ما نیامده‌ایم که هرچه خواستند امضا کنند و یا برای خودمان کاری بکنیم، رهبری گفتند شما حرف نزنید، گفتیم چشم و خوشحالیم که حرف نمی‌زنیم.
● گفت یک میلیارد دلار دولت برده، الان خودت فهمیدی اینگونه نیست، کمیسیون اصل نود و قاضی فهمیده که نبرده، جرات نداری اعلام کنی و الان که نزدیک انتخابات است باز می‌گویی ۱۲ میلیارد. خوب است من هم بگویم الان تو کدام خانه نشسته‌ای؟ بگم از پول... کجا خرج کردی؟
● آقایی که در زمان شهرداری به من چندین بار پیغام فرستاده که فلان برج را بده به پسر من و ما ندادیم؛ خوب الان علیه ما حرف می‌زند.
● عزیزان من، کار، کار، کار، ما از شما نمی‌خواهیم که بیایید از ما دفاع کنید، یا از آقای مشایی دفاع کنید. آقای مشایی خدایی دارد که از او دفاع خواهد کرد و من شک ندارم آنچنان دفاع خواهد کرد که در تاریخ ثبت بشود. چون که بعد از انقلاب به مظلومیت آقای مشایی نداشتیم، فقط شهید بهشتی بود.
● کسانی که عالمانه علیه دولت هستند عاقبت به خیر نخواهند شد و این تعصب دفاع از دولت نیست. چرا که دولت ضعف زیادی دارد و خود من از همه بیشتر ضعف دارم و به آن واقفم.
● جلسه می‌گذارند می‌گویند: «خوب رحیمی، مشایی، بقایی را زدیم و خیالمان راحت شد.» و به دنبال زدن تک تک شما و وزرا هستند. یک روز حاجی بابایی و یک روز حسینی و حال نوبت تک تک شما می‌رسد و در این دو سال خواهید دید.

فرزند نایب رییس مجلس گم شده است

اخبار رسیده از این آقا زاده، حکایت از ورودشان به فضا، به دلیل استعمال مواد مخدر دارد. به محض برگشتن این آقا زاده با سفینه شان به زمین، سربازان گمنام امام زمان را مطلع  کرده تا از نگرانی به در آیند. 

 "از شب گذشته سیدعلیرضا صدر فرزند سیدشهاب​الدین صدر نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی مفقود شده است.
براساس برخی شنیده ها سیدعلیرضا صدر فرزند شهاب الدین صدر نایب رییس مجلس شورای اسلامی ربوده شده است.

خانواده دکتر صدر در گفت و گو با خبر آنلاین خبر ربایش وی را تایید نکردند اما گفتند که از شب گذشته هیچ گونه تماسی با فرزندشان نداشته اند.
منابع قضایی و انتظامی هم خبر بازداشت وی را تایید نکرده اند.
علیرضا صدر، فرزند دکتر صدر نیز پزشک است. وی متاهل و دارای یک فرزند است. پیش از این اخباری از تفاوت گرایش سیاسی وی با پدرش منتشر شده بود".


 منبع: خبر انلاین

عضو کمیسیون امنیت ملی: 500 دانشجو از خانواده های مسئولین کشور در انگلیس اقامت دارند

آقا زاده ها و خانم زاده های حکومتی، به شکل سنتی، باز هم ارادت خاص خود به انگلستان نشان داده اند. بی جهت نیست که انگلیس حمایت آشکار و غیر آشکار خود را همیشه به از آخوند و آخوند زاده نشان داده است. تمامی جناحهای رژیم در این سالها، روابط گرم و خودمانی با انگلستان داشته اند. 


خبر آنلاین : نماینده کرمانشاه می گوید:هرگاه بحث کاهش رابطه با انگلیس در ایران مطرح می شود، سطح مبادلات تجاری دو کشور بالاتر می رود.
محمد کرمی راد در گفت و گو با خبرآنلاین در خصوص سرنوشت طرح کاهش روابط با انگلیس دردوره هشتم مجلس که محل بحث و بررسی و مانور های تبلیغاتی زیادی بود،گفت: این طرح همچنان در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس است.
وی در پاسخ به این که گفته می شود یکی از دلایل تعلل در تصویب این طرح حضور فرزندان بسیاری از مسئولین در انگلیس است، گفت: ما شنیده ایم که حدود 500 دانشجو از خانواده های مسئولین کشور در انگلیس اقامت دارندکه بخشی از آن ها دارای تابعیت دوگانه هستند اما دلیل تعلل در ارائه این طرح نمی تواند چنین مسایلی باشد.
عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی افزود: ممکن است برخی این موضوع را عامل تعلل بدانند اما دلایل دیگری نیز در این میان مطرح است و منافع دیگری هم دراین ارتباط بی تاثیر نبوده اند.
کرمی راد ادامه داد: گاهی ما از اتاق بازرگانی این جمله را می شنویم که هرگاه بحث کاهش روابط با انگلیس در جمهوری اسلامی مطرح می شود، برعکس سطح معادلات و تبادلات کالایی ما نیز بالاتر می رود.

Thursday 3 November 2011

جملاتی از احمدی نژاد، رکورد دار دروغ گویی!

اتفاقا تغییر ساعات، اثر بر عکس دارد و مصرف انرژی را زیادتر می کند
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 این که می گویند دو تا بچه کافیه، بنده معتقد نیستم. کشور ما برای صد و بیست میلیون نفر جا دارد
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 فرار مغزها و سرمایه‌ها نداریم، هر کس آزاد است هر کجا که خواست زندگی کند
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 مردم از شنیدن اسم دموکراسی حالت تهوع می‌گیرند
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 امارات اگر پیشرفت کند، انگار ما پیشرفت کرده‌ایم
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 اگر مصر امادگی داشته باشد، تا پایان وقت اداری امروز، روابط را (پس از سی سال قطع رابطه) برقرار می کنیم
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 یک زن (اشاره به فاطمه رجبی) پیدا شده که مردانه حرف می‌زند، آن وقت شما بهش ایراد می‌گیرید؟
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 در کشور ما طی این دو ساله معجزه‌ی اقتصادی رخ داده
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 گوجه‌فرنگی ۳۵۰۰ تومان نیست، بغل خانه‌ی ما ۱۲۰۰ تومان است
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 چهل و دو روزنامه علیه دولت می‌نویسند
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 گفته‌ی مرکز پژوهش‌های مجلس در باره نرخ تورم ۲۳ درصدی دروغ است، تورم ۱۳درصد است
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 من نگفتم نفت را سر سفره‌ها می آورم
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 امروز همه به این واقعیت معتقدند که در حال حاضر کشور را امام زمان مدیریت می کند
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 مردم اطلاعات پرسشنامه طرح تحول اقتصادی را با دقت 99.96 % درست تکمیل کرده اند
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 طرح تحول قیمتها را افزایش میدهد، اما این افزایش قیمت تورم نیست بلکه جهش است
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 میانگین سن دانشمندان هسته ای ما، 17 سال است
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 یک دختر 15 ساله توانسته است در زیرزمین خانه شان، اورانیوم را غنی کند
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 با چاقوی زنجان، دشمنان این مملکت را به دو نیم می کنیم
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 بدرفتاری با ایرانیان در فرودگاهها دروغ است، با من و هیئت همراهم در همه جا خوشرفتاری می کنند
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 بر خلاف نظر بقیه، من معتقدم زنان گیلانی در کنار کار و تلاش روزانه، حریم عفاف و ناموس خود را هم حفظ می‌کنند
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 در سفر عربستان، برادر عزیزم ملک عبدا..، مرا در صندلی کنار خودش نشاند
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه دانتان بترکد
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 با حذف قیمت زمین، بهای خانه نصف می‌شود
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 آقای مشایی مظلوم واقع شدند ایشان هیچ گاه نگفتند ما با ملت اسرائیل دوست هستیم بلکه ایشان گفتند ما با مردم اسرائیل دوست هستیم
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 روشنفکران، به اندازه ی بزغاله هم نمی فهمند
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 سران کشورهای دنیا برای نزدیکی با کشور ما صف کشیده اند، مثل این پیرزن ها که در صف زنبیل می گذارند
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 آقای کردان مظلوم واقع شدند و استیضاح ایشان غیرقانونی است
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 در دنیای ورزش، نتایج پارا المپیک از المپیک مهمتر است
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 ایران آزاد ترین کشور دنیاست…ا
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 هرگز نمی گذارند که اوباما رئیس جمهور آمریکا شود
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 در خارج از کشور بچه 4 ساله من را به مادرش نشان داد و گفت : محمود
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 در سفر ایتالیا من را می خواستند با اشعه ایکس ترور کنند
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 بهای کنونی نفت (150دلار در سال86) بسیار پایین است و من پیش بینی می کنم که نفت به 200 دلار هم برسد
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 آنها از من می ترسند، یک سخنرانی بکنم بهای نفت گران می شود
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 درست است که بهای نفت دارد کاهش پیدا می کند (130دلار اوایل در سال87)، ولی بطور قاطع می گویم زیر 100 دلار نخواهد رسید
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 عده ای می گویند که بازار آزاد همه چیز را حل می کند، ولی من به شما می گویم که بازار آزاد برای دزدها و سارق هاست
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 به خبرنگار خارجی : شما نماینده ملتتان هستید و باید به سوال من پاسخ دهید…
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 حجم سرمایه گذاری در صنعت نفت، در این چهارسال 60 میلیارد دلاراست
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 تسهیلات بانکی چون رگ در خون اقتصاد جاریست.
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 آن ممه را لولو برد.
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 انگلیس جزیره کوچکیست در غرب آفریقا
 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 با بی ادبی ما را تهدید به تحریم می کنند . شما کیه چی باشید یا چیه کی باشید


برگرفته از قاصدان آزادی 

خاوری ويلای 3 ميليون دلاری را 2 دلار بخشيد

روزنامه كانادايي گلوب اند ميل نوشت كه محمود رضا خاوري مدير عامل مستعفي بانك ملي كه هم اكنون در تورنتو كانادا اقامت دارد ويلاي 3 ميليون دلاري خود در تورنتو را كه در سال 2007 خريداري كرده بود ، در 7 اكتبر ( كمتر از يك ماه پيش) به قيمت دو دلار به دخترش منتقل كرده است.
به گزارش سایت عصر ايران اين روزنامه كانادايي نوشت :‌" ‌در حالي كه مقامات كانادا مشغول بررسي لغو شهروندي محمود رضا خاوري و استرداد او به ايران هستند ، وي و همسرش ويلاي 3 ميليون دلاري شان در تورنتو كانادا را به دخترشان منتقل كردند.
گلوب اند ميل در ادامه گزارش خود مي نويسد كه خانواده خاوري يك خانه 660 هزار دلاري ديگر در خيابان هاليوود در منطقه يورك شمالي دارند كه به نام همسر خاوري است .
اين روزنامه كانادايي در ادامه مي نويسد تحليلگران اطلاعاتي آمريكا بر اين باورند كه آقاي خاوري مخزني ارزشمند از اطلاعات مالي و بانكي ايران است و به سازمان هاي اطلاعاتي آمريكا توصيه كرده اند كه از مقامات كانادايي بخواهند تا وي را مورد بازجويي قرار دهند.
يكي از مقامات سابق وزارت خازانه داري آمريكا مي گويد كه دولت كانادا بايد اموال خاوري در كانادا را مسدود كند چرا كه وي مدير عامل بانكي بوده است كه در ليست سياه تحريم هاي بين المللي قرار داشته است.
"آوي جوريش " يكي از مقامات سابق وزارت خزانه داري آمريكا درباره خاوري مي گويد :‌" او معدن طلايي از اطلاعات ارزشمند درباره فعاليت هاي مالي و بانكي مخفي ايران است و مي داند كه چگونه ايران به صورت مخفيانه پول جابجا مي كند."
گفتني است نام بانك ملي جزء يكي از 279 شركت و موسسه ايراني است كه طبق قانون تحريم هاي كانادا عليه ايران كه در سال 2010 تصويب شده است ، هر گونه معامله شهروندان و موسسات و نهادهاي كانادايي با اين بانك مشمول جريمه و مجازات مي شود.
روزنامه كاندايي گلوب اند ميل در ادامه مي نويسد خاوري از سال 2005 به شهروندي كانادا در آمده است و خانواده اش از سال 2001 در تورنتو صاحب املاك و مستغلات بوده اند.
اين روزنامه مي افزايد پسر خاوري پيش از اين مدير يك آژانس مسافرتي و توريستي در تورنتو بوده است .

Wednesday 2 November 2011

نوری مالکی، نخست وزیر عراق و رابطه اش با رژیم ایران

.  اینکه نوری مالکی رابطه بسیار نزدیکی همچون بشار اسد با رژیم حاکم بر ایران دارد، دیگر کسی شکی ندارد. ولی شاید رابطه عمیق و قدیمی این متحد خامنه ایی که حاضر است برای او دست به هر جنایتی بزند، را هر کسی نداند. تصاویر  زمینه، فاکتورهایی از این رابطه ها هستند. چیزی که او در خفا به آن افتخار میکند و در عامه، با بی آبروتر شدن دیکتاتورهایی همچون اسد و رژیم ایران، جرات ابراز آن را کمتر دارد






نقض حکم بسیجی جنایتکار متهم به ۳۰ تجاوز

این همان بسیجی جنایتکاری است که خبرش ماه ها پیش هم در سایتها آمده بود و از درون زندان با بدست آوردن شماره تلفن شاکیان به آنها زنگ می زده و فرزندانشان را تهدید به مرگ می کرده است.
روزنامه شرق: حکم مردی که متهم است 30 زن را در تهران و شهرهای اطراف ربوده و مورد آزار قرار داده ‌است، برای بار دوم از سوی دیوان عالی‌کشور نقض شد و متهم یک‌بار دیگر پای میز محاکمه خواهد رفت.
این پرونده از سال 87 در دادگاه کیفری ‌استان تهران مطرح شد. در آن زمان زنی به ماموران مراجعه کرد و گفت توسط مردی پرایدسوار در اطراف فشافویه مورد آزار قرار گرفته ‌است. این زن گفت: وقتی سوار ماشین شدم، قرار بود مرد راننده من را به تهران برساند، اما در راه و زمانی که جاده خلوت بود، از من خواست رابطه داشته باشیم، قبول نکردم و می‌خواستم پیاده شوم که او با شوکر برقی به جانم افتاد و زمانی که بی‌حال شدم، من را مورد آزار و اذیت قرار داد.
در چند هفته‌ای که بررسی‌ها در این خصوص در جریان بود، چند مورد شکایت جدید هم به پلیس گزارش شد و ماموران متوجه شدند مرد پرایدسوار زنان را قربانی نقشه‌های مجرمانه خود می‌کند.
یکی دیگر از شاکیان به ماموران گفت: آن مرد وقتی مرا سوار ماشین کرد، درها را قفل کرد و گفت بهتر است مقاومت نکنم اما من تسلیم نشدم و با هم درگیر شدیم. این درگیری شدید بود و زمانی که مرد پرایدسوار دید نمی‌تواند به من غلبه کند با شوکر مرا بی‌حال کرد و بعد مورد آزار قرار داد. او سپس من را در بیابان داخل یک گودال انداخت.
 زمستان بود و برف زیادی باریده ‌بود. داخل گودال زیر برف بودم. او گفت می‌خواهد من را بکشد. گفتم بگذار برای آخرین‌بار عکس بچه‌ام را ببینم بعد روی من خاک ریخت. البته زیر خاک دفن نشدم اما دیگر توان بیرون آمدن هم نداشتم تا اینکه چند ساعت بعد در حالی‌که فکر می‌کردم خواهم مرد، مرد جوانی من را پیدا کرد. او به اورژانس و آتش‌نشانی خبر داد و مرا از داخل گودال بیرون کشیدند.
پلیس بعد از به دست آوردن عکس چهره‌نگاری‌شده مرد پرایدسوار و بعد از کمین در محدوده فعالیت متهم موفق شد این مرد را در حالی‌که قصد داشت با یکی از قربانیانش رابطه برقرار کند، بازداشت کند.
ماموران در بازرسی از خودرو متهم شوکر و گاز فلفل و چند کیف زنانه پیدا کردند که به نظر می‌رسید متعلق به قربانیان است. پلیس اشیای‌ به‌دست‌آمده را صورت‌جلسه کرد و همراه گزارش اولیه پرونده به دادسرا فرستاد.
متهم نزد بازپرس به تجاوز به 30 زن اعتراف کرد و گفت قربانیان را به عنوان مسافر سوار ماشین می‌کرد و بعد آنها را مورد آزار قرار می‌داد و هرکدام که مقاومت می‌کردند، با شوکر آنها را بی‌حال می‌کرد.
با تکمیل اطلاعات اولیه پرونده به شعبه 77 دادگاه کیفری ‌استان تهران فرستاده شد و اکثر شاکیان در جلسه رسیدگی حاضر شدند اما این مرد اتهامات را رد کرد و گفت زنان خودشان با او همراه شده‌اند.
این حرف‌های متهم واکنش تند شاکیان را به دنبال داشت و آنها مرد پرایدسوار را متهم به دروغگویی کردند.
در نهایت هیات قضات شعبه 77 دادگاه کیفری‌ استان تهران این مرد را مجرم شناختند و او را به جرم تجاوز به عنف به اعدام و به جرم آدم‌ربایی و سرقت اموال مقتولان به حبس و شلاق محکوم کردند.
 رای صادره از سوی متهم مورد اعتراض قرار گرفت و دیوان عالی کشور آن را مورد بررسی قرار داد. بعد از چند ماه حکم اعدام نقض و پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه 79 دادگاه کیفری‌ استان تهران فرستاده شد. این‌بار بسیاری از شاکیان حاضر نشدند در جلسه محاکمه شرکت کنند و برخی دیگر هم از پیگیری پرونده انصراف دادند و فقط دو شاکی پیگیر ماجرا شدند.
بنابراین جلسه محاکمه بدون حضور سایر شاکیان تشکیل شد. مرد پرایدسوار یک‌بار دیگر ادعایش را مطرح کرد و گفت به‌هیچ‌زنی به زور تعرض نکرده‌ و گفته‌های دو شاکی دروغ است.
بعد از پایان جلسه دادگاه هیات قضات وارد شور شدند و در نهایت با رأی اکثریت متهم از اتهام تجاوز به عنف تبرئه شد.
قضات اکثریت اعلام کردند شاکیان اظهارات متناقض زیادی داشته‌اند و از گفته آنها برمی‌آید فرصت فرار داشته‌ اما با میل خود نزد متهم مانده‌اند. بنابراین هرچند متهم اعمال مجرمانه زیادی انجام داده‌ است و فردی صالح نیست، در این پرونده مرتکب تجاوز به عنف نشده‌ است.
دو شاکی که به شدت بر اعدام مرد پرایدسوار اصرار داشتند، بعد از این رأی اعتراض خود را اعلام کردند. یکی از آنها گفت: «وقتی مرد پرایدسوار من را مورد آزار قرار داد، آنقدر تحت‌تاثیر قرار گرفتم که حتی می‌خواستم خودکشی کنم. دچار مشکل روانی شدم و مرتب پیش روان‌پزشک می‌روم با اینکه شوهرم پزشک بود، اما این شرایط را تحمل نکرد و از من جدا شد. این متهم زندگی من را نابود کرده‌ است.
زن دیگر هم گفت: بارها دست به خودکشی زدم و نمی‌توانم راحت از کنار این پرونده بگذرم و رأی دادگاه را قبول کنم. این‌گونه بود که پرونده یک‌بار دیگر به دیوان عالی کشور رفت و این‌بار رییس قوه‌قضاییه هم با توجه به بازتاب این خبر در رسانه‌ها دستور رسیدگی ویژه به آن را صادر کرد.
سرانجام بعد از ماه‌ها رسیدگی به این پرونده در دیوان عالی‌کشور هیات قضات اعلام کردند این پرونده نقص تحقیقاتی دارد و باید گفته‌های شاکیان و اعمال ارتکابی یک‌بار دیگر مورد بررسی ‌قرار گیرد و نواقص آن برطرف شود.
 بنابراین رأی صادره نقض و پرونده یک‌بار دیگر به شعبه 79 دادگاه کیفری ‌استان تهران فرستاده شد.