Monday 23 July 2012

اولین تجمعات اعتراضی مردم ایران به موج گرانی آغاز شد.

بنا به گزارش های رسیده از نیشابور بیش از هزار تن از مردم این شهر ساعاتی پیش در اعتراض به قیمت مرغ و تخم مرغ تجمع کردند. تصاویری که مشاهده می کنید از این تجمع می باشد

فشار‌های اقتصادی بر روی محروم‌ترین و آسیب پذیر‌ترین قشر‌های اجتماعی، برای انهأئیکه چیزی برای از دست دادن ندارند جز قرض‌های سنگین خود، دیگر راهی‌ جز اعتراض و قیام نمانده است. راهی‌ که به سرنگونی تمامیت این رژیم راه خواهد برد. آغاز حرکت‌های اعتراضی و اولین جرقه‌های انقلاب. جویبار‌هایی‌ که به هم خواهد پیوست، رود خواهد شد و به دریا خواهد رسید. سرنوشت دیکتاتورهای منطقه، به هم گره خورده است. مبارک، بن علی‌، قذافی، اسد، مالکی و خامنه‌ای. سرنوشتی که از آن گریزی نخواهند داشت.







مردم در نیشابور به خیابانها آمدند و در اعتراض به گرانی خیابان و میدان مرکزی شهر را در اختیار گرفتند

مردم در نیشابور به خیابانها آمدند و در اعتراض به گرانی خیابان و میدان مرکزی شهر را در اختیار گرفتند


Saturday 14 July 2012





سخنی با مدیر بیرنگی

پس از فرستادن چند پیغام و نگرفتن پاسخ، ناچار به آوردن حرف‌ها به میان سایت شدم. باشد که بتوان هنوز این سایت را از دست چکمه پوشان نجات داد. 

به عنوان یک کاربر، نه از مدیریت این سایت طلب کارم و نه توقّع شخصی‌ دارم. تنها حرف من، در چهار چوب قوانین سایت و پلاتفرم آن است. یعنی‌ چیزی که هر کاربر دیگر مثل من را، به این سایت یا سایت‌های مشابه جذب یا دفع می‌کند. و هدفم ارتقا‌ٔ سایت و پیشرفت آن است.

باید اعتراف کرد که پلاتفرم بی‌ رنگی‌ با وجود مشترکات با سایت‌های مشابه، یک نقطه بسیار بزرگ و متفاوت دارد که میتواند نقطه جهش سایت و حلقه گم شده خبر رسانی در این سخت‌ترین و حساس‌ترین دوران سیاسی حیات ایران باشد. و آن خط مشخص  " سرنگونی طلبی " است.


از لحظه ورود به سایت، چیزی که مشخص است، مجموعه خبر‌های این سایت، بسیار مشابه سایت‌های دیگر است. رسانه‌های فارسی زبانی که اتفاقاً با بیشترین امکانات، همیشه سعی‌ در به دست گرفتن افکار عمومی مردم ایران داشته اند. و البته که نتیجه اش، همین است که میبینیم. بقای ۳۳ ساله رژیم. سانسور، تحریف اخبار قیام ها، اعتراضات و سرکوب رژیم در صدر کارهای آنها بوده است. فریب افکار عمومی، پیگیری خط استعماری- ارتجاعی رژیم و متحدان خارجی‌‌اش در تبلیغات علیه سرنگونی طلبان جدی و مستقلی که حاضر به کرنش در مقابل رژیم و اربابان قدرت جهانی‌ نشده اند، از مهم‌ترین وظایف آنها بوده است. پس شکستن این خط، یکی‌ از مهم‌ترین قدم‌ها در سرنگونی رژیم است. و اینجاست که تاثیر یک رسانه سرنگونی طلب،بی‌ طرف، آزاد و دمکراتیک، در خبر رسانی مشخص میشود. اگر جز این بود، رژیم این همه با شکل‌های مختلف سعی‌ در ساختن و باد کردن سایت‌های مشابه اصلاح طلبان و وابستگان به دارو دسته‌های رفسنجانی‌، از قبیل سایت‌های بالاترین، آزاده گی‌‌ و دنباله نبود. سایت‌های مشابه، با پلات فرم‌های مشابه و حتی شیوه مشابه در اداره و کنترل خبر ها، منتهی با شکل ظاهری متفاوت. درست مثل شیوه‌های " سر کاری " اپوزوسیون سازی لوس آنجلس از قبیل هخا و مخا که کارشان تخلیه انرژی انسان‌هایی‌ است که آرزویشان سرنگونی این رژیم و نجات ایران و ایرانی‌ است. بازی‌هایی‌ که دیگر همه ما با آنها آشنا هستیم.

پس مشکل این سایت چیست که با وجود داشتن کمترین پایه ها، باز هم رشد نکرده است؟ آیا این نشان دهنده این نیست که قوانین سایت اشکال دارد یا اینکه سایت شما توسط گروهی خاص گروگان گرفته شده؟

چرا عده‌ای میتوانند پس از حمله و هجوم خودشان به افراد و لینک ها، حساب‌های کاربران را هم بندند؟ نگاهی‌ به لینک‌های حذف شده، نشان میدهد که آیا به حق بوده یا نه. این تنها به حذف لینک نیز منتهی‌ نشده، بلکه به حذف کاربر هم در مواردی پس از حمله اینان به همراه داشته است.


البته این را اضافه می‌کنم که پس از تماس با مدیریت سایت، و بررسی‌، حساب‌ها باز شد. و این نشان دهنده آن است که این برخورد‌ها مورد تأیید تصمیم گیرنده اصلی‌ نیست. بر داشت من این بود که مدیر سایت، هنوز به آرمان‌های اصلی‌ سایت اعتقاد دارد و عمل می‌کند. پس اشکال کجاست؟ چکمه پوشانی که سایت را با فضای پیرامون خود اشتباه گرفته اند، تا کجا نفوذ کرده اند؟

اینکه شما خواسته اید که سایت را به صورت شورایی اداره کنید، قابل تقدیر است. ولی‌ در همان سیستم شورایی هم افراد باید کمترین صلاحیت‌های انسانی‌ و اخلاقی‌، به خصوص در حد قاضی را داشته باشند. نه؟ به خصوص اگر از خطوط  قرمز  گذشتند، باید از سیستم شورایی اخراج شوند. نه؟ مگر نه اینکه سیستم باید زنگ خطری داشته باشد و در صورت تخلف، به صدا در آید؟ سایت میگوید که سمت و سوئ سیاسی جز در خط مشترک سرنگونی، ندارد. حملات چند کاربر که اتفاقاً جز توهین و خط تیز سیاسی، آن هم افتاده روی خط رژیم حاکم بر ایران، آن هم درست با همان ادبیات و با استفاده از تبلیغات همان رژیم است، نه فقط با دست باز صورت می‌گیرد، بلکه با استفاده از اهرم‌های کنترل سایت هم همراه است!!

شما وقتی‌ سایت را زدید، تبلیغات چندانی که نداشتید. طبیعی است که افراد خاصی‌، از طریق کانال‌های خودشان اینجا را پیدا کرده باشند. معلوم است که رفیقان خودشان را هم دعوت کرده اند. حالا آمده‌اند، تار‌هایشان را تنیده اند، سیستم را هم به دست  گرفته اند، دارند سایت را خفه میکنند.

همانطور که در ایمیل هم برای شما نوشتم، من و هر مخاطب شما، از روز اول، با خواندن قوانین سایت جذب سایت میشود یا میرود پی‌ کارش. زیبا نوشته اید و انتخاب کرده اید. ولی‌ مهم این است که تا کجا و با چه جدیتی این قوانین را دنبال کنید. چون بر اساس آن است که کاربر به اینجا می‌‌آید. مشکل جمعی‌ چند صدایی، درگیری فکری هم هست. ولی‌ در جهت سازندگی و نه تخریب. آن هم خودتان نوشتید که بر اندازید. دست گلتان درد نکند. برای همین بر اندازی و سرنگونی طلبی شماست که خیلی‌‌ها اینجا هستند. و گرنه فعلا که لینک دانی‌های ایرانی‌ شده ستاد اصلاح طلب ها. رژیم که بازیشان نمی‌گیرد. آنها هم که جز حرف کاری بلد نیستند. خوب اینترنت هم که دیگر برای همین ساخته شده. فرق شما با آنها قرار بوده در همین باشد.
در یک درخواست دوستانه، نوشتم که تکلیف ملت را روشن کنید. صاف و صادقانه. دوستانه یا رفیقانه. یا اصلا سر درتان
 بنویسید که این یا آن حق ورود ندارند. درست همان حرف و کاری که کسی‌ مثل عزرائیل و شرکا که به گمان بنده در کنترل سایت هم دست دارند، به کاربران غیر خودیشان میکنند. خوب اینکه اشکال ندارد. مبارزه اصلی‌ اینترنتی نیست. در خیابان‌های ایران رژیم تعیین و تکلیف میشود. این لینک دانی‌های برای خبر رسانی هستند. اینجا نباشد یک جای دیگر. فعلا که سایت زدن و خبر رسانی مثل آب خوردن است. بلاگ زدن آسان است. و اینترنت پر از سایت‌های خبری ایرانی‌ است. چند تا آدم که دنیا را قد فکر خودشان دیده اند، نشسته اند به ملت میگویند چرا در این سایت هستی‌ یا نیستی‌؟ سوت میزنند در صفحات مخفی‌ فیسبوکشان که دوستانشان بریزند سر این یا آن! آدم را یاد دوران چماق داری‌های آریا مهری و یا کتاب سوزان و امت پشت صحنه و همیشه در صحنه حزب‌ا‌لله می‌‌اندازند. هر چه از پاسخ گویی به توهین‌ها و مهملاتشان دوری کنید، مثل کنه میچسبند و ولتان نمیکنند تا شما را به بحث‌های بی‌ ارزش بکشانند. انرژی‌ها را هدر دهند. چه خبر است؟ از شما خوششان نمی‌‌آید. احتمالا سهم جدّ و ابادیشان را خورده اید! میشود از خودتان بپرسید سطح مقالات یا اخبار سایت با چنین کسانی‌ که مثل غضب باش‌های قدیمی‌ با سبیلی خون چکان میشود تصورشان کرد، چگونه امکان پذیر است؟ چطور این سایت میخواهد آبرو و حیثیت برای خودش بین نیرو‌های جدی سرنگونی طلب داشته باشد؟ حالا فحش و توهین که ضّد قوانین شماست و کیلو کیلو میکنند هیچ، دیگر خفه کردن این میر غضب‌ها را که نمی‌شود ندیده گرفت! راست حساب‌ها را می‌بندند، لینک‌ها را حذف میکنند. خوب اینکه در ایران هم هست. نمی‌شود بر انداز. میشود رو انداز.

طرف خودش را اندیشمند قرن می‌داند. چپ و راست، لینک‌های سایت‌های شناخته شده که دیگر همه، از شهرام همایون در راست گرفته تا حزب کمونیست کارگری، در سمت چپ قضیهٔ، فهمید اند این‌ها سایت‌های ماموران وزارت اطلاعات است، تا انجمن‌های وزارت اطلاعات، میزند به عنوان پشتیبان و مدراک برای اثبات حرف هایش. رویش نشد دیگر لینک کیهان شریعتمداری، سایت مستقیم وزارت آدم کشان و یا دفتر آقا را بزند. وگرنه آن را هم میزد. حالا همان را چماق کرده، میزند تو سر این و آن. این دعوای کاربران است؟ اگر هست، پس چرا دست این چند نفر باز است و اگر کسی‌ جواب توهین‌ها و حملات‌شان را بدهد، میگذاریدش پای دیوار و اعدام دیجیتالی می‌کنید؟ اینکه دیگر بی‌ طرفی‌ سیاسی نیست! به هر  حال ، اگر شما مدیر سایت هستید، قوانینی که مشخص کردید، نشان از نیت خوب و دل سوزی برای ایران و ایرانی‌ دارد. جمعبندی ماهانه، ۳ ماهه، ۶ ماهه و ۱ ساله دارید. باید که دلیلی‌ داشته باشد که چنین سایتی، با این همه امکانات مثبت، در جا میزند و رشد چشم گیری ندارد. گاهی‌ یک گام به پس و ۲ گام به پیش نیازمند پیشرفت و تکامل است. روزنه تنفسی که به کاربران وعده دادید، عملی‌ کنید. برای هر پیشرفت سیاسی، نیاز به پاکیزگی است. تار‌های سایت را باید پاک کرد تا فضای تنفس ایجاد شود. و گرنه که همان سر در سایت بنویسید که چه کسانی‌ حق ورود دارند یا ندارند. هم وقت و انرژی شما ذخیره شده و هم آنان. راه روشن و مسیر باز میشود. امثال من نیز اگر کمترین امکانات دمکراتیک در چهار چوب قوانین جهانی‌ آزادی بیان را با سمت و سوی سرنگونی رژیم ببینند، می‌آیند، میمانند، کمک میکنند و ریش و ریشهٔ رژیم را میسوزانند. اگر هم که نیست، دست شما را به گرمی‌ میفشارند، برایتان آرزوی موفقیت میکنند، و میروند جایی‌ دیگر.

موفق باشید.
مهدی زمانی‌

Monday 2 April 2012

مجید علوی از فرماندهان «واحد ۴۰۰» نیروی قدس، کیست؟

با سعود بحرانهای رژیم و چشم انداز قیام‌های مردم ایران، ولی فقیه باز هم چاره‌ای جز صدور تروریسم و کوبیدن بّر طبل جنگ ندیده است. این روزها اخبار عملیات‌های تروریستی بخش خارجی‌ سپاه پاسداران، نیروی تروریستی قدس، در رسانه‌های جهان بسیار دیده میشود. ولی‌ پیش از اینکه جهان با بربریت این رژیم آشنا شود، مردم ایران سالهاست که به خوبی پی‌ به ماهیت این عناصر برده اند. آخرین خبر از اعمال این جانیان، خبریست از ترکیه. واحد ۴۰۰ نیروی تروریستی قدس، آماده حملات‌هایی‌ میشود که قربانی اکثر آنها، مردم بی‌ دفاع و بی‌ گناه هستند.  با مجید علوی، یکی‌ از فرماندهان این گروه آشنا شوید: 

رسانه خبری در ۱۱  فروردین ۱۳۹۱ به نقل از منابع اطلاعاتی خبر دادند که «واحد ۴۰۰» نیروی قدس سپاه پاسداران رژیم آخوندی در ترکیه قصد انجام حمله تروریستی علیه اهداف غربی، اسرائیلی و یهودی را دارند.  «واحد ۴۰۰» نیروی قدس سپاه در چند ماه اخیر عملیات تروریستی مهمی را تدارک دیده و قصد دارد «خیلی زود» نقشه خود را به اجرا بگذارد. نیروهای اطلاعاتی ترکیه در پی دستگیری و بازداشت اعضای این شبکه تروریستی هستند.





«واحد ۴۰۰» نیروی قدس عملیات تروریستی در خارج از ایران را طراحی کرده، به اجرا می‌گذارد و از شبه‌نظامیان خارجی پشتیبانی می‌کند.

منابع اطلاعاتی از حامد عبداللهی و مجید علوی، از معاونان سابق وزیر اطلاعات ایران، به عنوان فرماندهان «واحد ۴۰۰» نام برده اند. این منابع همچنین گفته‌اند که «واحد ۴۰۰» قصد عملیات تروریستی در چند کشور اروپایی را نیز دارد.
نام حامد عبداللهی در طرح ترور سفیر عربستان در واشنگتن که در مهرماه ۱۳۹۰ قبل از اجرا کشف شد، مطرح شد. و آمریکا و انگلستان بعداز کشف طرح این ترور حامد عبداللهی ، عبدالرضا شهلایی و علی غلام شکوری، و  منصور ارباب سیار از دست اندرکاران این ترح تروریست بهمراه سرلشگر پاسدار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در لیست تروریستی قرار دادند

مجید علوی کیست؟
• مجید علوی از ماموران و بازجویان قدیمی وزارت اطلاعات است
• مجید علوی از ماموران وزارت اطلاعات در حوزه خارج از کشور، بوده و  هشت سال در کشورهای سودان و عربستان سعودی در لباس مامور مخفی وزارت اطلاعات ماموریت داشته است. بدلیل لو رفتنش از سودان اخراج میشود و به تهران بازمیگردد.
• مجید علوی در دور وزارت، علی فلاحیان (ریاست جمهوری رفسنجانی) مدیرکل کشورهای عربی معاونت خارجی وزارت اطلاعات بود. که معاونت خارجی وزارت اطلاعات در آن دوره آخوند مصطفی پور محمدی بود. یکی از مسئولیت های این مدیریت، در ارتباط با جهاد اسلامی فلسطین و حزب الله بود.
• با افشای قتل های زنجیره ای در سال ۱۳۷۸ مصطفی پورمحمدی که در قتل ها مستقیم دست داشت بهمراه تعدادی در وزارت اطلاعات به حاشیه رفتند که تحت ریاست آخوند علی اصغر حجازی دفتر ویژه خامنه ای اطلاعات موازی را شکل دادند.
• مجید علوی از افراد و شریک تجاری نزدیک به به آخوند علی اصغر حجازی رئیس دفتر ویژه خامنه ای بوده است.
• با ریاست جمهوری شدن احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ که وزیر اطلاعاتش محسنی اژه ای شد، به سفارش آخوند حجازی مجید علوی معاون اطلاعات خارجی شد
• احمدی نژاد در ۳ مرداد ۸۸ محسن اژه ای وزیر اطلاعاتش را بدلیل مخالفت او با مشائی و نحوه سرکوب قیام از کار برکنار کرد (حتی تحمل نکرد که در آخر مرداد ۸۸ بطور طبیعی که کابینه را تشکیل میدهد وزیر اطلاعات را هم عوض کند) و  مجید علوی را در ۶ مرداد ۱۳۸۸ قائم مقام وزارت اطلاعات کرد.


متن حکم احمدی نژاد

بسمه تعالی
جناب آقای مجید علوی
سلام علیکم
با عنایت به تعهد، شایستگی و سوابق ارزنده جنابعالی به موجب این حکم به عنوان «قائم مقام وزارت اطلاعات» منصوب می‌شوید.
لازم است تا تعیین وزیر و اخذ رای اعتماد از مجلس شورای اسلامی با نظارت بر کار معاونین و مدیران وزارتخانه نسبت به تمشیت امور وزارتخانه و ارائه گزارش به اینجانب اقدام نمایید.
امیدوارم که در عین هماهنگی و همکاری با هیات وزیران و انجام وظایف قانونی محوله در تحقق اهداف نظام اسلامی موفق و موید باشید.
محمود احمدی نژاد

• وزارت اطلاعات، نیروی قدس و سازمان اطلاعات سپاه در دفتر ویژه خامنه ای (که به آن عملیات ویژه هم گفته میشود) به ریاست آخوند حجازی هماهنگ میشود. که این ستاد طرح های امنیتی و تروریستی را دنبال میکند. در اوائل ۱۳۹۰ دفتر ویژه خامنه ای که تصمیم گرفت طرح های تروریستی فعال کند، مجید علوی از وزارت اطلاعات به سپاه قدس منتقل شد و (با آشنائی که در خارج کشور و بویژه کشورهای عربی) مسئولیت هماهنگی با حزب‌الله، حماس و سازمان جهاد اسلامی را به عهده گرفت. مسئولیت عملیات در حوزه جنوب شرقی آسیا و اقیانوسیه هم از دیگر مسئولیت‌های اوست
• مجید علوی در ترورهای تایلند
در ۲۵ بهمن ۱۳۹۰ چند بمب در بانکوک، پایتخت تایلند، منفجر شد. در این حادثه یکی از بمب‌گذاران که شهروند ایران است دو پای خود را از دست داد و چند نفر دیگر مجروح شدند. تروریستها، سعید مرادی پس از انفجار برنامه‌ریزی نشده بمبی که در دست داشت، دو پای خود را از دست داد. محمد خزایی که ۴۲ ساله ، هنگام تلاش برای خروج از تایلند، در فرودگاه دستگیر شد. متهم دیگر مسعود صداقت‌زاده ۳۱ ساله است که توانست در روز حادثه به مالزی بگریزد اما هنگامی که قصد سوار شدن به هواپیمایی به مقصد تهران را داشت، دستگیر شد. نفر چهارم مهرداد مدنی نام دارد که عصر روز یکشنبه (۲۶ فوریه/۷ اسفند) و پس از تجسس اتاقش توسط پلیس دستگیر شده است. پلیس نام وی را پس از بررسی سیم کارت تلفن همراه دو متهم دیگر پرونده بمب‌گذاری در بانکوک، سعید مرادی و محمد خزایی به دست آورده است
در تحقیقات بعدی پلیس  امنیتی تایلند شمار متهمان ایرانی بمب‌گذاری بانکوک هفت نفر اعلام کرد. و همچنین اعلام کرد که در  روز ۱۹ ژانویه فرد ایرانی با نام مستعار حسین تهرانی وارد بانکوک می‌شود. محافل امنیتی متوجه می‌شوند که این فرد کسی نیست جز مجید علوی، چهره آشنا و بلندپایه وزارت اطلاعات ایران که مدت‌ها در این وزارتخانه مسئولیت جهان عرب را به عهده داشته است. علوی چند روز پس از ورود به بانکوک در روز ۱۹ ژانویه دوباره تایلند را ترک می‌کند. اما همین ورود و خروج محافل امنیتی را نگران می‌کند که احتمالا سوءقصدی در شرف انجام است.





Thursday 8 March 2012

ایرانی باید از این درد بمیرد که پنج میلیون ایرانی را سپاه پاسداران معتاد به هرویین میکند


مرگ بر جمهوری فاشيستي وتروریستی اسلامی ايران, لعنت بر اصل ولایت فقیه مرک بر دیکتاتور سیدعلی وجوجه بسیجیها, مرگ بر نخود سیاهای جمهوری فاشيستي وتروریستی اسلامی ايران, اتحاد ای ایرانیان آزاده برای ايران آزاد ازدست ستم اشغالگران ايران و دنیا …برخیز ای ایرانی آزاده تا سرنگونکی جمهوری فاشيستي وتروریستی اسلامی ايران روزهای آخر دیکتاتور سیدعلی وجوجه بسیجیها

Tuesday 21 February 2012

تا قلم در دست غداری بود لاجرم منصور بر داری بود

تا قلم در دست غداری بود
لاجرم منصور بر داری بود
اگر بپرسند پاسدار سیاسی ولی فقیه را تعریف کنید ویک نمونه آنرا ذکر کنید جواب درست کدام است؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید پاسدار را تعریف کرد تا به جواب درست در مورد پاسدار سیاسی رسید.
پاسدار موجودی است ضد آزادی، ضد مردم ، ضد حاکمیت ملی،بشدت عقب مانده، سرکوبگر، قصی القلب، بی سواد، دزد ورانت خوار، تروریست ومتجاوزناموس ونابود کننده حرث ونسل بشری و حقوق انسانی تحت امر ولی فقیه، وحافظ نظام وادامه حکومت ولی فقیه؛ دشمن قسم خورده هر مجاهد ومبارز وآزادیخواه و...
حالا وقتی واژه سیاسی به آن اضافه می شود نه یک امتیاز ویا تفاوت در محتوای بلکه در واقع آنرا از حالت نادانی وغیر آگاهانه ویا اجبار و تحمیل، خارج واعمالش را کاملا خطی، آگاهانه وعمدی توصیف می کند.فرقش با پاسداریونیفرم بتن کرده اینست که علاوه بر تمامی تعاریف گفته شده دارای عنصر عمد وعمل از روی آگاهی به کاری که می کند ونتیجه ای که دارد می باشد .در داخل ایران، پاسدار مجهز به سلاح گرم برای انجام وظیفه است ولی در مورد پاسدار سیاسی آنهم در خارج بنا به محذورات فعلی ظاهرا او را "بقلم" تجهیز کرده اند. لذا هر جنایتی را که فضا سازی سیاسی برای انجام آن نیاز باشد ویا زمینه سازی تبلیغاتی لازم داشته باشت ازاهم وظایف همین موجود غداریعنی پاسدار سیاسی است.
با قلم سبز و ...خامنه ای شروع می کند به ادای دین به فرمانده کل قوا یعنی ولی فقیه، ماموریت این عنصر غدار وپاسدار سیاسی مرز جغرافیایی ندارد ، با اینترنت پیام وخواست آخوندها را ونیاز آنها را مثلا برای قتل وعام اشرفیان به گوش همه می رساند.لازم باشد با قلمش همان کاری را که خود دستگاه تبلیغی و دیپلمات تروریستی رژیم نتواند انجام دهد را بعهده می گیرد ،پروژه ضد ملی وضد ایرانی اتمی آخوندها برای دستیابی به سلاح اتمی را اراده ملی وخواست مردم جا می زند، تحریم وایزولاسیون بین المللی آخوندها را اعلام جنگ با مردم ایران وانمود می کند، دخالت در عراق توسط آخوندها را نوعی قدرت نمائی رژیم تحلیل کرده، اتهام ترور سفیر عربستان را با همان قلم خون چکان ولی فقیه از گردن آخوندها باز می کند ودر هنگامه بحرانهای رژیم وآشکار شدن قصد آخوندها برای کشتن مجاهدین اشرف وممانعت از راه حل صلح آمیز در باره جابجائی به لبیرتی، مستقیما تحت فرمان سپاه به مجاهدین اتهام دست داشتن در کشتن دانشمند بسیجی اتمی آخوندها رامی زند تا با گل آلود کردن آب و غبار آلود کردن فضای رسانه ای هم هزینه کشتار اشرفیان برای رژیم ودولت وابسته به رژیم در عراق را پائین بیاورد وهم مذبوحانه تلاش کند تا اسم مجاهدین از لیست سیاه آمریکا  (که خود همین پاسدار سیاسی رژیم طی سالیان تلاش کرد تا نام مجاهدین را در این لیست وارد کند) خارج نشود.
نمونه ای از این پاسدار سیاسی موجودی بنام علی کشتگر است که مجهز به قلم بیت خامنه ای دقیقا به انجام مأموریت پرداخته ومجاهدین را به شرکت در ترور دانشمند کذائی اتمی رژیم متهم نموده است
در این قلم بمزدی هم رعایت هیچ حد ومرزی یافت نمی شود. الا همان مرزبندیهایی که ولی فقیه حکم کند! با وقاحت غنی شده در دستگاه وزارت اطلاعات تروریست وضد ایرانی آخوندی هر آنچه لایق خود و ولی فقیه اش می باشد به مجاهدین ورهبری آن نثار کرده تا نشان دهد که دلسوز تر از پاسداران مسلح وشکنجه گران کهریزک واوین و...برای ولی فقیه وحفظ نظام است.آخر واقعیت اینست که خامنه ای فقط به کسی می تواند دل ببندد که در ریختن خون مجاهدین واشرفیان مطلقا مطیع باشد وآماده به یراق، اسب را باید طوری زین کند که ولی فقیه طلسم شکسته بتوان بر آن نشسته وحکومتش را راه ببرد ، دلسوز نظام کسی است که ضد مجاهد باشد ولاعیر!؟
علی کشتگر تمامی اینها را باهم دارد واینرا الحق والانصاف سالهاست که در ضدیت با مجاهدین و قلم زنی بسود آخوندها اثبات کرده ولی چه کنیم که مقاومت وپایداری اشرفیان وقیام مردم ایران اجازه عرض اندام به اینها نمی دهد.
پاسدار سیاسی می گوید"...این که یک سازمان سیاسی ایرانی متهم به همدستی با سرویس های جاسوسی قدرت های خارجی در ترور دانشمندان هموطن( منظورش برادر عقیدتی اش همان پاسدار وبسیجی است که وی با توهین به مردم ایران آنها را هموطن جا می زند) خود شود، یعنی به خیانت علیه کشور( نام مستعار رژیم) خود متهم شود، مساله کوچکی نیست که بتوان از کنار آن گذشت و یا با یک تکذیب خشک و خالی به رفع و رجوع آن نشست. بویژه آن که این ترورها می تواند زمینه ساز یک جنگ خانمانسوز میان ایران( اوج جوسازی وکمرنگ کردن نقش رژیم در تمامی بحران سازیهای داخلی وخارجی) و قدرت های خارجی( اینها همان قدرتهای خارجی هستند که امثال این پاسدار سیاسی تلاش می کنند به سیاست مماشات با آخوندها وسرکوب مخالفان رژیم ادامه دهند) باشد.
این پاسدار سیاسی که میخواهد فقیه را می خواهدبه ذهن مخاطب علیه مجاهدین القاء کند میگوید: “ تکذیب ساده این خبر توسط یکی از سخنگویان سازمان مجاهدین برای از بین بردن تردیدها نسبت به این اتهام سنگین نه تنها کافی نیست، بلکه اگر به همین حد اکتفاء شود نشان از صحت خبر خواهد داد! ....“
پس اگر بر گردیم به تعریف پاسدار سیاسی می توان گفت:
پاسدار حیوانی است تروریست، وحشی،ضدآزادی، ضد بشر وضد ایرانی وضد مجاهد، مسلح به همه نوع ابزار سرکوب وکشتار که در داخل ایران می چرد، نوع آرایش شده و غنی شده آن پاسدار سیاسی است که به خارج ایران صادر شده است. علی کشتگر نمونه ای از نوع دوم است. این دسته را غالبا کسانی تشکیل می دهند که در برابر رژیم ابتدا سازش کردند، بعد خیانت واینک مزدوری پیشه نموده اند.علامت مشترک همه آنها ضدیت با مقاومت مردم ایران وبخصوص مجاهدین می باشد. عاقبت نه جنگ با رژیم بطور قانونمند چیزی نیست الا جنگ با مردم ایران وتسلیم وسازش با فاشیسم ملایان ونهایتا مزدوری علیه قیام مردم ایران برای آزادی وحاکمیت ملی.
آرمیک جاسمیان

Copyright © 2004 - 2010. All Rights Reserved.


Wednesday 15 February 2012

قهرمان جهان سمبوسه فروش شد

سرگذشت ملی پوشان و قهرمانان ورزش ایران که در دستگاه چپاول و نوکری رژیم قرار نگرفته اند، چیزی جز دست و پنجه با چنگال فقر نبوده است


مجتبی  مرادی کشتی گیر افتخار آفرین دزفولی, دارنده عنوان های قهرمانی در مسابقات جهانی ترکیه و مجارستان به دلیل فقر مالی به سمبوسه فروشی روی آورده است.
به گزارش سایت حکومتی مشرق در ۲۶ بهمن ۱۳۹۰  ، مجتبی مرادی روز سه شنبه ۲۵ بهمن در حالی که پشت یک دکه سمبوسه فروشی در میدان بار فروشان دزفول مشغول کار بود, در گفت گو با ایرنا دلیل این اقدام را فقر شدید مالی عنوان کرد. و گفت: برای تامین هزینه های زندگی و نیز اردوهای اعزامی ناگزیر است که کار کند و بدلیل نبود کار مناسب مجبور شده تا دست به سمبوسه فروشی بزند و مخارج زندگی خود را از این طریق تامین کند.
مرادی گفت: حدود ۵ سال است که به طور متوالی برای دزفول مقام جهانی و کشوری می آورم و در سال ۹۰ مقام سوم کشتی آزاد جهان در مجارستان را کسب کردم که در این خصوص از سوی تربیت بدنی تنها ۸۰۰ هزار تومان و شهرداری ۵۰۰ هزار تومان  تاکنون به من کمک شده است. این در حالی است که برای اعزام در هر یک از اردوهای تیم ملی به تهران حداقل ۲۰۰ هزار تومان باید هزینه کنم.
مرادی گفت: پدر پیری دارم که ۹ سال است به دلیل درد شدید کمر و زانو خانه نشین شده و من و برادر دانشجویم برای تامین مخارج زندگی در میدان بار فروشان دزفول سمبوسه فروشی می کنیم. به دلیل فقر مالی از ادامه تحصیل باز مانده ام که با تلاش تربیت بدنی دزفول مجددا برای اخذ دیپلم ادامه تحصیل می دهم, لیکن برای راهیابی به دانشگاه با مشکل مالی روبرو هستم.