Monday 23 July 2012

اولین تجمعات اعتراضی مردم ایران به موج گرانی آغاز شد.

بنا به گزارش های رسیده از نیشابور بیش از هزار تن از مردم این شهر ساعاتی پیش در اعتراض به قیمت مرغ و تخم مرغ تجمع کردند. تصاویری که مشاهده می کنید از این تجمع می باشد

فشار‌های اقتصادی بر روی محروم‌ترین و آسیب پذیر‌ترین قشر‌های اجتماعی، برای انهأئیکه چیزی برای از دست دادن ندارند جز قرض‌های سنگین خود، دیگر راهی‌ جز اعتراض و قیام نمانده است. راهی‌ که به سرنگونی تمامیت این رژیم راه خواهد برد. آغاز حرکت‌های اعتراضی و اولین جرقه‌های انقلاب. جویبار‌هایی‌ که به هم خواهد پیوست، رود خواهد شد و به دریا خواهد رسید. سرنوشت دیکتاتورهای منطقه، به هم گره خورده است. مبارک، بن علی‌، قذافی، اسد، مالکی و خامنه‌ای. سرنوشتی که از آن گریزی نخواهند داشت.







مردم در نیشابور به خیابانها آمدند و در اعتراض به گرانی خیابان و میدان مرکزی شهر را در اختیار گرفتند

مردم در نیشابور به خیابانها آمدند و در اعتراض به گرانی خیابان و میدان مرکزی شهر را در اختیار گرفتند


Saturday 14 July 2012





سخنی با مدیر بیرنگی

پس از فرستادن چند پیغام و نگرفتن پاسخ، ناچار به آوردن حرف‌ها به میان سایت شدم. باشد که بتوان هنوز این سایت را از دست چکمه پوشان نجات داد. 

به عنوان یک کاربر، نه از مدیریت این سایت طلب کارم و نه توقّع شخصی‌ دارم. تنها حرف من، در چهار چوب قوانین سایت و پلاتفرم آن است. یعنی‌ چیزی که هر کاربر دیگر مثل من را، به این سایت یا سایت‌های مشابه جذب یا دفع می‌کند. و هدفم ارتقا‌ٔ سایت و پیشرفت آن است.

باید اعتراف کرد که پلاتفرم بی‌ رنگی‌ با وجود مشترکات با سایت‌های مشابه، یک نقطه بسیار بزرگ و متفاوت دارد که میتواند نقطه جهش سایت و حلقه گم شده خبر رسانی در این سخت‌ترین و حساس‌ترین دوران سیاسی حیات ایران باشد. و آن خط مشخص  " سرنگونی طلبی " است.


از لحظه ورود به سایت، چیزی که مشخص است، مجموعه خبر‌های این سایت، بسیار مشابه سایت‌های دیگر است. رسانه‌های فارسی زبانی که اتفاقاً با بیشترین امکانات، همیشه سعی‌ در به دست گرفتن افکار عمومی مردم ایران داشته اند. و البته که نتیجه اش، همین است که میبینیم. بقای ۳۳ ساله رژیم. سانسور، تحریف اخبار قیام ها، اعتراضات و سرکوب رژیم در صدر کارهای آنها بوده است. فریب افکار عمومی، پیگیری خط استعماری- ارتجاعی رژیم و متحدان خارجی‌‌اش در تبلیغات علیه سرنگونی طلبان جدی و مستقلی که حاضر به کرنش در مقابل رژیم و اربابان قدرت جهانی‌ نشده اند، از مهم‌ترین وظایف آنها بوده است. پس شکستن این خط، یکی‌ از مهم‌ترین قدم‌ها در سرنگونی رژیم است. و اینجاست که تاثیر یک رسانه سرنگونی طلب،بی‌ طرف، آزاد و دمکراتیک، در خبر رسانی مشخص میشود. اگر جز این بود، رژیم این همه با شکل‌های مختلف سعی‌ در ساختن و باد کردن سایت‌های مشابه اصلاح طلبان و وابستگان به دارو دسته‌های رفسنجانی‌، از قبیل سایت‌های بالاترین، آزاده گی‌‌ و دنباله نبود. سایت‌های مشابه، با پلات فرم‌های مشابه و حتی شیوه مشابه در اداره و کنترل خبر ها، منتهی با شکل ظاهری متفاوت. درست مثل شیوه‌های " سر کاری " اپوزوسیون سازی لوس آنجلس از قبیل هخا و مخا که کارشان تخلیه انرژی انسان‌هایی‌ است که آرزویشان سرنگونی این رژیم و نجات ایران و ایرانی‌ است. بازی‌هایی‌ که دیگر همه ما با آنها آشنا هستیم.

پس مشکل این سایت چیست که با وجود داشتن کمترین پایه ها، باز هم رشد نکرده است؟ آیا این نشان دهنده این نیست که قوانین سایت اشکال دارد یا اینکه سایت شما توسط گروهی خاص گروگان گرفته شده؟

چرا عده‌ای میتوانند پس از حمله و هجوم خودشان به افراد و لینک ها، حساب‌های کاربران را هم بندند؟ نگاهی‌ به لینک‌های حذف شده، نشان میدهد که آیا به حق بوده یا نه. این تنها به حذف لینک نیز منتهی‌ نشده، بلکه به حذف کاربر هم در مواردی پس از حمله اینان به همراه داشته است.


البته این را اضافه می‌کنم که پس از تماس با مدیریت سایت، و بررسی‌، حساب‌ها باز شد. و این نشان دهنده آن است که این برخورد‌ها مورد تأیید تصمیم گیرنده اصلی‌ نیست. بر داشت من این بود که مدیر سایت، هنوز به آرمان‌های اصلی‌ سایت اعتقاد دارد و عمل می‌کند. پس اشکال کجاست؟ چکمه پوشانی که سایت را با فضای پیرامون خود اشتباه گرفته اند، تا کجا نفوذ کرده اند؟

اینکه شما خواسته اید که سایت را به صورت شورایی اداره کنید، قابل تقدیر است. ولی‌ در همان سیستم شورایی هم افراد باید کمترین صلاحیت‌های انسانی‌ و اخلاقی‌، به خصوص در حد قاضی را داشته باشند. نه؟ به خصوص اگر از خطوط  قرمز  گذشتند، باید از سیستم شورایی اخراج شوند. نه؟ مگر نه اینکه سیستم باید زنگ خطری داشته باشد و در صورت تخلف، به صدا در آید؟ سایت میگوید که سمت و سوئ سیاسی جز در خط مشترک سرنگونی، ندارد. حملات چند کاربر که اتفاقاً جز توهین و خط تیز سیاسی، آن هم افتاده روی خط رژیم حاکم بر ایران، آن هم درست با همان ادبیات و با استفاده از تبلیغات همان رژیم است، نه فقط با دست باز صورت می‌گیرد، بلکه با استفاده از اهرم‌های کنترل سایت هم همراه است!!

شما وقتی‌ سایت را زدید، تبلیغات چندانی که نداشتید. طبیعی است که افراد خاصی‌، از طریق کانال‌های خودشان اینجا را پیدا کرده باشند. معلوم است که رفیقان خودشان را هم دعوت کرده اند. حالا آمده‌اند، تار‌هایشان را تنیده اند، سیستم را هم به دست  گرفته اند، دارند سایت را خفه میکنند.

همانطور که در ایمیل هم برای شما نوشتم، من و هر مخاطب شما، از روز اول، با خواندن قوانین سایت جذب سایت میشود یا میرود پی‌ کارش. زیبا نوشته اید و انتخاب کرده اید. ولی‌ مهم این است که تا کجا و با چه جدیتی این قوانین را دنبال کنید. چون بر اساس آن است که کاربر به اینجا می‌‌آید. مشکل جمعی‌ چند صدایی، درگیری فکری هم هست. ولی‌ در جهت سازندگی و نه تخریب. آن هم خودتان نوشتید که بر اندازید. دست گلتان درد نکند. برای همین بر اندازی و سرنگونی طلبی شماست که خیلی‌‌ها اینجا هستند. و گرنه فعلا که لینک دانی‌های ایرانی‌ شده ستاد اصلاح طلب ها. رژیم که بازیشان نمی‌گیرد. آنها هم که جز حرف کاری بلد نیستند. خوب اینترنت هم که دیگر برای همین ساخته شده. فرق شما با آنها قرار بوده در همین باشد.
در یک درخواست دوستانه، نوشتم که تکلیف ملت را روشن کنید. صاف و صادقانه. دوستانه یا رفیقانه. یا اصلا سر درتان
 بنویسید که این یا آن حق ورود ندارند. درست همان حرف و کاری که کسی‌ مثل عزرائیل و شرکا که به گمان بنده در کنترل سایت هم دست دارند، به کاربران غیر خودیشان میکنند. خوب اینکه اشکال ندارد. مبارزه اصلی‌ اینترنتی نیست. در خیابان‌های ایران رژیم تعیین و تکلیف میشود. این لینک دانی‌های برای خبر رسانی هستند. اینجا نباشد یک جای دیگر. فعلا که سایت زدن و خبر رسانی مثل آب خوردن است. بلاگ زدن آسان است. و اینترنت پر از سایت‌های خبری ایرانی‌ است. چند تا آدم که دنیا را قد فکر خودشان دیده اند، نشسته اند به ملت میگویند چرا در این سایت هستی‌ یا نیستی‌؟ سوت میزنند در صفحات مخفی‌ فیسبوکشان که دوستانشان بریزند سر این یا آن! آدم را یاد دوران چماق داری‌های آریا مهری و یا کتاب سوزان و امت پشت صحنه و همیشه در صحنه حزب‌ا‌لله می‌‌اندازند. هر چه از پاسخ گویی به توهین‌ها و مهملاتشان دوری کنید، مثل کنه میچسبند و ولتان نمیکنند تا شما را به بحث‌های بی‌ ارزش بکشانند. انرژی‌ها را هدر دهند. چه خبر است؟ از شما خوششان نمی‌‌آید. احتمالا سهم جدّ و ابادیشان را خورده اید! میشود از خودتان بپرسید سطح مقالات یا اخبار سایت با چنین کسانی‌ که مثل غضب باش‌های قدیمی‌ با سبیلی خون چکان میشود تصورشان کرد، چگونه امکان پذیر است؟ چطور این سایت میخواهد آبرو و حیثیت برای خودش بین نیرو‌های جدی سرنگونی طلب داشته باشد؟ حالا فحش و توهین که ضّد قوانین شماست و کیلو کیلو میکنند هیچ، دیگر خفه کردن این میر غضب‌ها را که نمی‌شود ندیده گرفت! راست حساب‌ها را می‌بندند، لینک‌ها را حذف میکنند. خوب اینکه در ایران هم هست. نمی‌شود بر انداز. میشود رو انداز.

طرف خودش را اندیشمند قرن می‌داند. چپ و راست، لینک‌های سایت‌های شناخته شده که دیگر همه، از شهرام همایون در راست گرفته تا حزب کمونیست کارگری، در سمت چپ قضیهٔ، فهمید اند این‌ها سایت‌های ماموران وزارت اطلاعات است، تا انجمن‌های وزارت اطلاعات، میزند به عنوان پشتیبان و مدراک برای اثبات حرف هایش. رویش نشد دیگر لینک کیهان شریعتمداری، سایت مستقیم وزارت آدم کشان و یا دفتر آقا را بزند. وگرنه آن را هم میزد. حالا همان را چماق کرده، میزند تو سر این و آن. این دعوای کاربران است؟ اگر هست، پس چرا دست این چند نفر باز است و اگر کسی‌ جواب توهین‌ها و حملات‌شان را بدهد، میگذاریدش پای دیوار و اعدام دیجیتالی می‌کنید؟ اینکه دیگر بی‌ طرفی‌ سیاسی نیست! به هر  حال ، اگر شما مدیر سایت هستید، قوانینی که مشخص کردید، نشان از نیت خوب و دل سوزی برای ایران و ایرانی‌ دارد. جمعبندی ماهانه، ۳ ماهه، ۶ ماهه و ۱ ساله دارید. باید که دلیلی‌ داشته باشد که چنین سایتی، با این همه امکانات مثبت، در جا میزند و رشد چشم گیری ندارد. گاهی‌ یک گام به پس و ۲ گام به پیش نیازمند پیشرفت و تکامل است. روزنه تنفسی که به کاربران وعده دادید، عملی‌ کنید. برای هر پیشرفت سیاسی، نیاز به پاکیزگی است. تار‌های سایت را باید پاک کرد تا فضای تنفس ایجاد شود. و گرنه که همان سر در سایت بنویسید که چه کسانی‌ حق ورود دارند یا ندارند. هم وقت و انرژی شما ذخیره شده و هم آنان. راه روشن و مسیر باز میشود. امثال من نیز اگر کمترین امکانات دمکراتیک در چهار چوب قوانین جهانی‌ آزادی بیان را با سمت و سوی سرنگونی رژیم ببینند، می‌آیند، میمانند، کمک میکنند و ریش و ریشهٔ رژیم را میسوزانند. اگر هم که نیست، دست شما را به گرمی‌ میفشارند، برایتان آرزوی موفقیت میکنند، و میروند جایی‌ دیگر.

موفق باشید.
مهدی زمانی‌

Monday 2 April 2012

مجید علوی از فرماندهان «واحد ۴۰۰» نیروی قدس، کیست؟

با سعود بحرانهای رژیم و چشم انداز قیام‌های مردم ایران، ولی فقیه باز هم چاره‌ای جز صدور تروریسم و کوبیدن بّر طبل جنگ ندیده است. این روزها اخبار عملیات‌های تروریستی بخش خارجی‌ سپاه پاسداران، نیروی تروریستی قدس، در رسانه‌های جهان بسیار دیده میشود. ولی‌ پیش از اینکه جهان با بربریت این رژیم آشنا شود، مردم ایران سالهاست که به خوبی پی‌ به ماهیت این عناصر برده اند. آخرین خبر از اعمال این جانیان، خبریست از ترکیه. واحد ۴۰۰ نیروی تروریستی قدس، آماده حملات‌هایی‌ میشود که قربانی اکثر آنها، مردم بی‌ دفاع و بی‌ گناه هستند.  با مجید علوی، یکی‌ از فرماندهان این گروه آشنا شوید: 

رسانه خبری در ۱۱  فروردین ۱۳۹۱ به نقل از منابع اطلاعاتی خبر دادند که «واحد ۴۰۰» نیروی قدس سپاه پاسداران رژیم آخوندی در ترکیه قصد انجام حمله تروریستی علیه اهداف غربی، اسرائیلی و یهودی را دارند.  «واحد ۴۰۰» نیروی قدس سپاه در چند ماه اخیر عملیات تروریستی مهمی را تدارک دیده و قصد دارد «خیلی زود» نقشه خود را به اجرا بگذارد. نیروهای اطلاعاتی ترکیه در پی دستگیری و بازداشت اعضای این شبکه تروریستی هستند.





«واحد ۴۰۰» نیروی قدس عملیات تروریستی در خارج از ایران را طراحی کرده، به اجرا می‌گذارد و از شبه‌نظامیان خارجی پشتیبانی می‌کند.

منابع اطلاعاتی از حامد عبداللهی و مجید علوی، از معاونان سابق وزیر اطلاعات ایران، به عنوان فرماندهان «واحد ۴۰۰» نام برده اند. این منابع همچنین گفته‌اند که «واحد ۴۰۰» قصد عملیات تروریستی در چند کشور اروپایی را نیز دارد.
نام حامد عبداللهی در طرح ترور سفیر عربستان در واشنگتن که در مهرماه ۱۳۹۰ قبل از اجرا کشف شد، مطرح شد. و آمریکا و انگلستان بعداز کشف طرح این ترور حامد عبداللهی ، عبدالرضا شهلایی و علی غلام شکوری، و  منصور ارباب سیار از دست اندرکاران این ترح تروریست بهمراه سرلشگر پاسدار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در لیست تروریستی قرار دادند

مجید علوی کیست؟
• مجید علوی از ماموران و بازجویان قدیمی وزارت اطلاعات است
• مجید علوی از ماموران وزارت اطلاعات در حوزه خارج از کشور، بوده و  هشت سال در کشورهای سودان و عربستان سعودی در لباس مامور مخفی وزارت اطلاعات ماموریت داشته است. بدلیل لو رفتنش از سودان اخراج میشود و به تهران بازمیگردد.
• مجید علوی در دور وزارت، علی فلاحیان (ریاست جمهوری رفسنجانی) مدیرکل کشورهای عربی معاونت خارجی وزارت اطلاعات بود. که معاونت خارجی وزارت اطلاعات در آن دوره آخوند مصطفی پور محمدی بود. یکی از مسئولیت های این مدیریت، در ارتباط با جهاد اسلامی فلسطین و حزب الله بود.
• با افشای قتل های زنجیره ای در سال ۱۳۷۸ مصطفی پورمحمدی که در قتل ها مستقیم دست داشت بهمراه تعدادی در وزارت اطلاعات به حاشیه رفتند که تحت ریاست آخوند علی اصغر حجازی دفتر ویژه خامنه ای اطلاعات موازی را شکل دادند.
• مجید علوی از افراد و شریک تجاری نزدیک به به آخوند علی اصغر حجازی رئیس دفتر ویژه خامنه ای بوده است.
• با ریاست جمهوری شدن احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ که وزیر اطلاعاتش محسنی اژه ای شد، به سفارش آخوند حجازی مجید علوی معاون اطلاعات خارجی شد
• احمدی نژاد در ۳ مرداد ۸۸ محسن اژه ای وزیر اطلاعاتش را بدلیل مخالفت او با مشائی و نحوه سرکوب قیام از کار برکنار کرد (حتی تحمل نکرد که در آخر مرداد ۸۸ بطور طبیعی که کابینه را تشکیل میدهد وزیر اطلاعات را هم عوض کند) و  مجید علوی را در ۶ مرداد ۱۳۸۸ قائم مقام وزارت اطلاعات کرد.


متن حکم احمدی نژاد

بسمه تعالی
جناب آقای مجید علوی
سلام علیکم
با عنایت به تعهد، شایستگی و سوابق ارزنده جنابعالی به موجب این حکم به عنوان «قائم مقام وزارت اطلاعات» منصوب می‌شوید.
لازم است تا تعیین وزیر و اخذ رای اعتماد از مجلس شورای اسلامی با نظارت بر کار معاونین و مدیران وزارتخانه نسبت به تمشیت امور وزارتخانه و ارائه گزارش به اینجانب اقدام نمایید.
امیدوارم که در عین هماهنگی و همکاری با هیات وزیران و انجام وظایف قانونی محوله در تحقق اهداف نظام اسلامی موفق و موید باشید.
محمود احمدی نژاد

• وزارت اطلاعات، نیروی قدس و سازمان اطلاعات سپاه در دفتر ویژه خامنه ای (که به آن عملیات ویژه هم گفته میشود) به ریاست آخوند حجازی هماهنگ میشود. که این ستاد طرح های امنیتی و تروریستی را دنبال میکند. در اوائل ۱۳۹۰ دفتر ویژه خامنه ای که تصمیم گرفت طرح های تروریستی فعال کند، مجید علوی از وزارت اطلاعات به سپاه قدس منتقل شد و (با آشنائی که در خارج کشور و بویژه کشورهای عربی) مسئولیت هماهنگی با حزب‌الله، حماس و سازمان جهاد اسلامی را به عهده گرفت. مسئولیت عملیات در حوزه جنوب شرقی آسیا و اقیانوسیه هم از دیگر مسئولیت‌های اوست
• مجید علوی در ترورهای تایلند
در ۲۵ بهمن ۱۳۹۰ چند بمب در بانکوک، پایتخت تایلند، منفجر شد. در این حادثه یکی از بمب‌گذاران که شهروند ایران است دو پای خود را از دست داد و چند نفر دیگر مجروح شدند. تروریستها، سعید مرادی پس از انفجار برنامه‌ریزی نشده بمبی که در دست داشت، دو پای خود را از دست داد. محمد خزایی که ۴۲ ساله ، هنگام تلاش برای خروج از تایلند، در فرودگاه دستگیر شد. متهم دیگر مسعود صداقت‌زاده ۳۱ ساله است که توانست در روز حادثه به مالزی بگریزد اما هنگامی که قصد سوار شدن به هواپیمایی به مقصد تهران را داشت، دستگیر شد. نفر چهارم مهرداد مدنی نام دارد که عصر روز یکشنبه (۲۶ فوریه/۷ اسفند) و پس از تجسس اتاقش توسط پلیس دستگیر شده است. پلیس نام وی را پس از بررسی سیم کارت تلفن همراه دو متهم دیگر پرونده بمب‌گذاری در بانکوک، سعید مرادی و محمد خزایی به دست آورده است
در تحقیقات بعدی پلیس  امنیتی تایلند شمار متهمان ایرانی بمب‌گذاری بانکوک هفت نفر اعلام کرد. و همچنین اعلام کرد که در  روز ۱۹ ژانویه فرد ایرانی با نام مستعار حسین تهرانی وارد بانکوک می‌شود. محافل امنیتی متوجه می‌شوند که این فرد کسی نیست جز مجید علوی، چهره آشنا و بلندپایه وزارت اطلاعات ایران که مدت‌ها در این وزارتخانه مسئولیت جهان عرب را به عهده داشته است. علوی چند روز پس از ورود به بانکوک در روز ۱۹ ژانویه دوباره تایلند را ترک می‌کند. اما همین ورود و خروج محافل امنیتی را نگران می‌کند که احتمالا سوءقصدی در شرف انجام است.





Thursday 8 March 2012

ایرانی باید از این درد بمیرد که پنج میلیون ایرانی را سپاه پاسداران معتاد به هرویین میکند


مرگ بر جمهوری فاشيستي وتروریستی اسلامی ايران, لعنت بر اصل ولایت فقیه مرک بر دیکتاتور سیدعلی وجوجه بسیجیها, مرگ بر نخود سیاهای جمهوری فاشيستي وتروریستی اسلامی ايران, اتحاد ای ایرانیان آزاده برای ايران آزاد ازدست ستم اشغالگران ايران و دنیا …برخیز ای ایرانی آزاده تا سرنگونکی جمهوری فاشيستي وتروریستی اسلامی ايران روزهای آخر دیکتاتور سیدعلی وجوجه بسیجیها

Tuesday 21 February 2012

تا قلم در دست غداری بود لاجرم منصور بر داری بود

تا قلم در دست غداری بود
لاجرم منصور بر داری بود
اگر بپرسند پاسدار سیاسی ولی فقیه را تعریف کنید ویک نمونه آنرا ذکر کنید جواب درست کدام است؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید پاسدار را تعریف کرد تا به جواب درست در مورد پاسدار سیاسی رسید.
پاسدار موجودی است ضد آزادی، ضد مردم ، ضد حاکمیت ملی،بشدت عقب مانده، سرکوبگر، قصی القلب، بی سواد، دزد ورانت خوار، تروریست ومتجاوزناموس ونابود کننده حرث ونسل بشری و حقوق انسانی تحت امر ولی فقیه، وحافظ نظام وادامه حکومت ولی فقیه؛ دشمن قسم خورده هر مجاهد ومبارز وآزادیخواه و...
حالا وقتی واژه سیاسی به آن اضافه می شود نه یک امتیاز ویا تفاوت در محتوای بلکه در واقع آنرا از حالت نادانی وغیر آگاهانه ویا اجبار و تحمیل، خارج واعمالش را کاملا خطی، آگاهانه وعمدی توصیف می کند.فرقش با پاسداریونیفرم بتن کرده اینست که علاوه بر تمامی تعاریف گفته شده دارای عنصر عمد وعمل از روی آگاهی به کاری که می کند ونتیجه ای که دارد می باشد .در داخل ایران، پاسدار مجهز به سلاح گرم برای انجام وظیفه است ولی در مورد پاسدار سیاسی آنهم در خارج بنا به محذورات فعلی ظاهرا او را "بقلم" تجهیز کرده اند. لذا هر جنایتی را که فضا سازی سیاسی برای انجام آن نیاز باشد ویا زمینه سازی تبلیغاتی لازم داشته باشت ازاهم وظایف همین موجود غداریعنی پاسدار سیاسی است.
با قلم سبز و ...خامنه ای شروع می کند به ادای دین به فرمانده کل قوا یعنی ولی فقیه، ماموریت این عنصر غدار وپاسدار سیاسی مرز جغرافیایی ندارد ، با اینترنت پیام وخواست آخوندها را ونیاز آنها را مثلا برای قتل وعام اشرفیان به گوش همه می رساند.لازم باشد با قلمش همان کاری را که خود دستگاه تبلیغی و دیپلمات تروریستی رژیم نتواند انجام دهد را بعهده می گیرد ،پروژه ضد ملی وضد ایرانی اتمی آخوندها برای دستیابی به سلاح اتمی را اراده ملی وخواست مردم جا می زند، تحریم وایزولاسیون بین المللی آخوندها را اعلام جنگ با مردم ایران وانمود می کند، دخالت در عراق توسط آخوندها را نوعی قدرت نمائی رژیم تحلیل کرده، اتهام ترور سفیر عربستان را با همان قلم خون چکان ولی فقیه از گردن آخوندها باز می کند ودر هنگامه بحرانهای رژیم وآشکار شدن قصد آخوندها برای کشتن مجاهدین اشرف وممانعت از راه حل صلح آمیز در باره جابجائی به لبیرتی، مستقیما تحت فرمان سپاه به مجاهدین اتهام دست داشتن در کشتن دانشمند بسیجی اتمی آخوندها رامی زند تا با گل آلود کردن آب و غبار آلود کردن فضای رسانه ای هم هزینه کشتار اشرفیان برای رژیم ودولت وابسته به رژیم در عراق را پائین بیاورد وهم مذبوحانه تلاش کند تا اسم مجاهدین از لیست سیاه آمریکا  (که خود همین پاسدار سیاسی رژیم طی سالیان تلاش کرد تا نام مجاهدین را در این لیست وارد کند) خارج نشود.
نمونه ای از این پاسدار سیاسی موجودی بنام علی کشتگر است که مجهز به قلم بیت خامنه ای دقیقا به انجام مأموریت پرداخته ومجاهدین را به شرکت در ترور دانشمند کذائی اتمی رژیم متهم نموده است
در این قلم بمزدی هم رعایت هیچ حد ومرزی یافت نمی شود. الا همان مرزبندیهایی که ولی فقیه حکم کند! با وقاحت غنی شده در دستگاه وزارت اطلاعات تروریست وضد ایرانی آخوندی هر آنچه لایق خود و ولی فقیه اش می باشد به مجاهدین ورهبری آن نثار کرده تا نشان دهد که دلسوز تر از پاسداران مسلح وشکنجه گران کهریزک واوین و...برای ولی فقیه وحفظ نظام است.آخر واقعیت اینست که خامنه ای فقط به کسی می تواند دل ببندد که در ریختن خون مجاهدین واشرفیان مطلقا مطیع باشد وآماده به یراق، اسب را باید طوری زین کند که ولی فقیه طلسم شکسته بتوان بر آن نشسته وحکومتش را راه ببرد ، دلسوز نظام کسی است که ضد مجاهد باشد ولاعیر!؟
علی کشتگر تمامی اینها را باهم دارد واینرا الحق والانصاف سالهاست که در ضدیت با مجاهدین و قلم زنی بسود آخوندها اثبات کرده ولی چه کنیم که مقاومت وپایداری اشرفیان وقیام مردم ایران اجازه عرض اندام به اینها نمی دهد.
پاسدار سیاسی می گوید"...این که یک سازمان سیاسی ایرانی متهم به همدستی با سرویس های جاسوسی قدرت های خارجی در ترور دانشمندان هموطن( منظورش برادر عقیدتی اش همان پاسدار وبسیجی است که وی با توهین به مردم ایران آنها را هموطن جا می زند) خود شود، یعنی به خیانت علیه کشور( نام مستعار رژیم) خود متهم شود، مساله کوچکی نیست که بتوان از کنار آن گذشت و یا با یک تکذیب خشک و خالی به رفع و رجوع آن نشست. بویژه آن که این ترورها می تواند زمینه ساز یک جنگ خانمانسوز میان ایران( اوج جوسازی وکمرنگ کردن نقش رژیم در تمامی بحران سازیهای داخلی وخارجی) و قدرت های خارجی( اینها همان قدرتهای خارجی هستند که امثال این پاسدار سیاسی تلاش می کنند به سیاست مماشات با آخوندها وسرکوب مخالفان رژیم ادامه دهند) باشد.
این پاسدار سیاسی که میخواهد فقیه را می خواهدبه ذهن مخاطب علیه مجاهدین القاء کند میگوید: “ تکذیب ساده این خبر توسط یکی از سخنگویان سازمان مجاهدین برای از بین بردن تردیدها نسبت به این اتهام سنگین نه تنها کافی نیست، بلکه اگر به همین حد اکتفاء شود نشان از صحت خبر خواهد داد! ....“
پس اگر بر گردیم به تعریف پاسدار سیاسی می توان گفت:
پاسدار حیوانی است تروریست، وحشی،ضدآزادی، ضد بشر وضد ایرانی وضد مجاهد، مسلح به همه نوع ابزار سرکوب وکشتار که در داخل ایران می چرد، نوع آرایش شده و غنی شده آن پاسدار سیاسی است که به خارج ایران صادر شده است. علی کشتگر نمونه ای از نوع دوم است. این دسته را غالبا کسانی تشکیل می دهند که در برابر رژیم ابتدا سازش کردند، بعد خیانت واینک مزدوری پیشه نموده اند.علامت مشترک همه آنها ضدیت با مقاومت مردم ایران وبخصوص مجاهدین می باشد. عاقبت نه جنگ با رژیم بطور قانونمند چیزی نیست الا جنگ با مردم ایران وتسلیم وسازش با فاشیسم ملایان ونهایتا مزدوری علیه قیام مردم ایران برای آزادی وحاکمیت ملی.
آرمیک جاسمیان

Copyright © 2004 - 2010. All Rights Reserved.


Wednesday 15 February 2012

قهرمان جهان سمبوسه فروش شد

سرگذشت ملی پوشان و قهرمانان ورزش ایران که در دستگاه چپاول و نوکری رژیم قرار نگرفته اند، چیزی جز دست و پنجه با چنگال فقر نبوده است


مجتبی  مرادی کشتی گیر افتخار آفرین دزفولی, دارنده عنوان های قهرمانی در مسابقات جهانی ترکیه و مجارستان به دلیل فقر مالی به سمبوسه فروشی روی آورده است.
به گزارش سایت حکومتی مشرق در ۲۶ بهمن ۱۳۹۰  ، مجتبی مرادی روز سه شنبه ۲۵ بهمن در حالی که پشت یک دکه سمبوسه فروشی در میدان بار فروشان دزفول مشغول کار بود, در گفت گو با ایرنا دلیل این اقدام را فقر شدید مالی عنوان کرد. و گفت: برای تامین هزینه های زندگی و نیز اردوهای اعزامی ناگزیر است که کار کند و بدلیل نبود کار مناسب مجبور شده تا دست به سمبوسه فروشی بزند و مخارج زندگی خود را از این طریق تامین کند.
مرادی گفت: حدود ۵ سال است که به طور متوالی برای دزفول مقام جهانی و کشوری می آورم و در سال ۹۰ مقام سوم کشتی آزاد جهان در مجارستان را کسب کردم که در این خصوص از سوی تربیت بدنی تنها ۸۰۰ هزار تومان و شهرداری ۵۰۰ هزار تومان  تاکنون به من کمک شده است. این در حالی است که برای اعزام در هر یک از اردوهای تیم ملی به تهران حداقل ۲۰۰ هزار تومان باید هزینه کنم.
مرادی گفت: پدر پیری دارم که ۹ سال است به دلیل درد شدید کمر و زانو خانه نشین شده و من و برادر دانشجویم برای تامین مخارج زندگی در میدان بار فروشان دزفول سمبوسه فروشی می کنیم. به دلیل فقر مالی از ادامه تحصیل باز مانده ام که با تلاش تربیت بدنی دزفول مجددا برای اخذ دیپلم ادامه تحصیل می دهم, لیکن برای راهیابی به دانشگاه با مشکل مالی روبرو هستم.

Monday 9 January 2012

شناسايي دو جان باخته ناشناخته از وقايع سال 88

با گذشت زمان، اطلاعات بیشتری از سرکوب شدید اعتراضات مسالمت آمیز مردم در سال ۸۸ به بیرون از حاکمیت راه می یابد. هر از چندی، اسامی جدیدی از شهیدان این اعتراضات آشکار میشود. چیزی که شدت سرکوب جلاد را نشان میدهد و از طرفی دیگر، مظلومیت آزادی خواهان را آشکار میکند. لاله های  سرخی که ۳۳ سال است در همه جای ایران زمین روئیده است.



آژانس ايران خبر - گزارش رسيده: در مرداد ماه 88 يك روز قبل از مراسم چهلم جان باختگان به بهشت زهرا رفته بودم

آنجا با مردي آشنا شدم كه پسرش و تنها پسر برادرش در 30 خرداد 88 با اصابت گلوله ي مستقيم به سر كشته شده بودند. اين دو جان باخته, جزو شهداي ناشناخته هستند، تعداد كشته شده ها و زخمي ها بسيار بالاتر از آن چيزي بود كه با زحمت بسيار فعالين, در وبلاگ ها و سايت ها گردآوري و ارائه شد.

نام دو جان باخته راه آزادي و مشخصات شان:
عماد رضوي
محل زندگي خانواده در زمان جان باختن فرزند: اشرفي اصفهاني نزديك به ميدان پونك
محل دفن: بهشت زهرا
قطعه: 228
رديف: 59
شماره: 72
تاريخ جان باختن: 30 خرداد 1388
روزبه رضوي
محل زندگي در زمان جان باختن: نارمك
 محل دفن: بهشت زهرا
قطعه: 256
رديف: 170
شماره 4
تاريخ دفن اين جان باخته راه آزادي, در بانك اطلاعاتي بهشت زهرا  12 خرداد 1388 مرقوم شده  كه در جهت پوشاندن جنايات مسوولين حكومتي مي باشد. در صورتي كه واقعيت اين بوده كه اين شخص, 18 روز بعد جان باخته است.


Wednesday 4 January 2012

آهای آزادی, بهای تو سنگین‌ترین بهای دنیاست

اخیرا کار زیبایی از خانم سارا اکبری دیدم که به زیبایی در مورد آزادی نوشته شده. براستی چشم به راه آزادی به پایان انتظار نزدیک میشویم. 


آهای آزادی!

اگر روزی به سرزمین من رسیدی، در قالب پیرمردی سیاه پوش با ریش سپید و عبای سیاه با لهجه‌ای غریب و فرهنگی عرب و چشمهایی سرد و ترسناک نیا.
برایمان از مرگ نگو. به گورستان نرو، گورستان پایان است، نباید آغاز باشد.
این بار توی دهان هیچ کس نزن، وعده‌ی توخالی نده، نفت را بر سر سفره‌ها نیار، نانمان را بر سر سفره‌هایمان باقی بگذار.
از آب و برق مجانی نگو. از تلاش انسانی بگو، از سازندگی و آبادانی بگو.
از تعهد کور نگو، از تخصص و دانش و شور بگو.

آی آزادی!

اگر روزی به سرزمین من رسیدی، با شادی بیا. با چادر سیاه و تحجر و ریش نیا، با مارش نظامی و جنگ نیا، با آواز و موسیقی و رنگ بیا. با تفنگ‌های بزرگ در دست کودکان کوچک نیا، با گل و بوسه و کتاب بیا. اززهد و جنگ و شهادت نگو، از انسانیت و صلح و شهامت بگو. برایمان از زندگی بگو، از پنجره‌های باز بگو، دل‌های ما را با نسیم آشتی بده، با دوستی و عشق آشنایمان کن.
به ما بیاموز که چگونه زندگی کنیم، چگونه مردن را به وقت خود خواهیم آموخت.
به ما شأن انسان بودن را بیاموز، به خدا ”خود” خواهیم رسید.
آی آزادی، اگر به سرزمین من رسیدی، بر قلب‌های عاشق ما قدم بگذار، مهرت را در دل‌های ما بیفکن تا آزادگی در درون ما بجوشد و تو را با هیچ چیز دیگری تاخت نزنیم.
با هر نفس یادمان بماند که تو از نفس عزیزتری!
بدانیم که آزادی یک نعمت نیست، یک مسئولیت است.
به ما بیاموز که داشتن و نگه داشتن تو سخت است!
ما را با خودت آشنا کن، ما از تو چیز زیادی نمی‌دانیم. ما فقط نامت را زمزمه کرده‌ایم. ما به وسعت یک تاریخ از تو محروم مانده‌ایم.

ای نادیده‌ترین! اگر آمدی با نشانی بیا که تو را بشناسیم.
هان! آی آزادی، اگر به سرزمین ما آمدی، با آگاهی بیا تا بر دروازه‌های این شهر تو را با شمشیر گردن نزنیم، تا در حافظه‌ی کند تاریخ نگذاریم که تو را از ما بدزدند، تا تو را با بی‌بند وباری و هیچ بدل دیگری اشتباه نگیریم.
آخر می‌دانی؟ بهای قدم‌های تو بر این خاک خون‌های خوب‌ترین فرزندان این سرزمین بوده است.
بهای تو سنگین‌ترین بهای دنیاست.
پس این بار با آگاهی بیا  با آگاهی
سارا اکبری, دیماه ۱۳۹۰  

 

Monday 2 January 2012

متهم فساد اخلاقي پاداش گرفت. مبلغ: 104ميليون + سند!

باز هم گزارشی دیگر از فساد اقتصادی و اخلاقی رژیم حاکم بر ایران.  ۳۳ سال حکومت زجر, جنایت، ترور، خشونت و غارت ، در بالاترین شکل فقط و فقط برای چپاول میلیاردها تومان پول مردم توسط دزدهای وابسته به این رژیم در هر شکل و لباس بوده است. 


فساد اخلاقی مدیر ارشد بانکی برایش خوش یمن بوده است؛

او که به تازگی از یک بانک کشور به دلیل پرونده فساد اخلاقی مشمول بازنشستگی اجباری شده بود، پاداش گرفت و از کار بدرقه شد تا خاطره خوشی از این رفتن با شکوه در ذهن همگان هم باقی بماند!
به طور قطع شما هم در طول زندگی کاری خود با متخلفان اداری از چنین جمله‌هایی شنیده اید «کسانی که در انجام مسئولیت‌های محوله، به هر دلیلی مرتکب تخلف ‌شوند، بعدها نه تنها توبیخ نمی شوند که حتی به دلیل ارتکاب تخلفاتشان ممکن است تشویق شوند و مورد بازخواست و سرزنش قرار نگیرند و حتی ارتقاء جایگاه نیز پیدا کنند».
این جملات آشنا که در ایام دور تر شنیدن آن با انکار جمعی مواجه می شد و مصداقی برای آن یافت نمی شد باور کردنی نبود وبسیار سخت و غیر قابل تصور می نمود.
اگرچه تا همین اواخر،باور چنین امری سخت و دور از ذهن به نظر می‌رسید، ‌اما در ماه‌های آخر به طور مکرر با پدیده‌هایی مواجه می‌شویم که گویی مهر تاییدی است بر دیدگاهایی که متخلفان را مستوجب تشویق و پاداش می‌دانستند!
در این رابطه مصداق تازه ای یافت شده تا باور کنیم که در روزگار کم اعتمادی به شبکه بانکی کشور، دلایل گسترده تری وجود دارد که برخی حرف ها را با وسواس بیشتر مرور کنیم.
موضوع از این قرار است که در وانفسای بی‌اعتمادی به بانکها (که نقطه اوج این بی‌اعتمادی به تخلف اخیر در نظام بانکی بر می‌گردد) ‌مدیر نسبتا با سابقه یکی از بانک‌ها که این روزها از طریق رسانه ملی با تبلیغات فراوان سعی دارد خود را متفاوت‌تر از دیگر بانک‌ها معرفی کند، بعد از ارتکاب تخلف اخلاقی مورد تشویق قرار می‌گیرد.
براساس مستنداتی که در اختیار رسانه قانون قرار گرفته،‌فرد نامبرده که دارای سابقه‌ای حدود ربع قرن در یکی از بانک‌ها است و در جایگاه مدیریتی در خور توجهی نیز قرار داشته است، پس از افشای برقراری رابطه نامشروع با کارمند این بانک مشمول بازنشستگی پیش از موعد شد.
پس از آن نیز مبلغ 104 میلیون تومان (یکصد و چهارمیلیون تومان)! به عنوان پاداش پایان خدمت و بازخرید مرخصی از بانک مزبور دریافت می‌دارد و پس از عمری خدمت صادقانه! در نظام بانکی به افتخار بازنشستگی نایل می‌آید.
حال سوال اینجاست که نقش دستگاه‌های نظارتی در بانک‌ها چیست و آنها چقدر به موقع به وظایفشان عمل می‌کنند.
گویا این دستگاه‌ها در خوابی سنگین فرو‌رفته‌اند که بیدار کردنشان نیز به این آسانی‌های ممکن نیست و ان لباس سفیدی که رییس کل بانک مرکزی از ان یاد می کرد خیلی وقت است به فراموشی سپرده شده که با چنین لکه هایی برخورد قاطع نمی شود و قبح گناه و اشکال در نظام بانکی ریخته شده است که این چنین با افراد مدارا می شود.
گفتنی است عدم اعلام بانک مذکور در گزارش کنونی تنها به دلیل حفظ حرمت و شان کارمندان و مدیران با شرافت و صادقی است که سالها کار کرده اند و شایسته نیست با چنین رفتارهایی نام مجموعه خود را زیر سئوال رفته ببینند.
امید است که برخوردهای جدی تری در این حوزه انجام شود و نهادهای نظارتی بر عملکرد این مجموعه ها دقت بیشتری به خرج دهند.
(عکس:فیش واریزی به حساب مدیر یاد شده/ پاراف فیش بابت پاداش و بازخرید مرخصی است)
پارس ديلي نيوز


Sunday 1 January 2012

قاتلين مردم كردستان و اتهام كردكشي به مجاهدين 3

مگر امروز در عراق شاهد جنايات رژيم در حق مردم عراق نيستيم و مگر همين روزها چنانكه به آن اشاره شد مناطق كردستان عراق توسط رژيم توپ باران نمي شود ؟ پس اتحاد با اين رژيم ضد بشري از جانب هر كسي محكوم و اگر كسي براي حفظ موجوديت اين رژيم با فرزندان به پا خاسته مردم ايران در گير شود پاسخي از همان جنس پاسخ به ماموران و مزدوران رژيم را دريافت خواهد كرد. قسمت سوم)
در جريان جنگ خليج فارس,مجاهدين تمامي پايگاهاي خود در مناطق كردنشين عراق و هم چنين جنوب اين كشوررا تخليه و در قسمت مرز مياني ايران و عراق مستقر شدند.مجاهدين در طول اقامت و استقرارشان در خاك عراق هرگز در امور داخلي عراق دخالتي نداشته و به هيچ وجه مايل به در گير شدن در مسا ئل داخلي عراق نبودند. پايان جنگ خليج  و ضعيتي را در عراق پيش آورده بود كه آخوندها اين وضع را مناسب ديدند تا با يك تير دونشان را بزنند :استقرار  يك حكومت اسلامي در عراق و نابودي مجاهدين.


رژيم آخوندها با تمام قوا دست بكار شده بود  و با وارد كردن هفت تيپ و لشكر از سپاه پاسداران و عبور از مرزهاي بين المللي  ضمن نفوذ به داخل خاك عراق قرارگاههاي مجاهدين را هدف  تهاجمات خود قرار دادند. مجاهدين   در آن شرايط به دليل بمبارانهاي هوايي پراكنده شده بودند و  براي مقابله با رژيم به سمت مرزهاي مياني  قصرشيرين سومار نفت شهرو ...مي  رفتند اما رژيم و  افراد طالباني در 20 اسفند 1369  راه را بر مجاهدين در شهر طوز بستند و, عليرغم مذاكرات اوليه و توافق به عدم درگيري و اجازه عبور نيروهاي مجاهدين از شهر كوچك طوز مجاهد شهيد رضا كرمعلي –كاك يعقوب از فرماندهان مجاهدين و زنداني سياسي زمان شاه از گروه ابوذر وابسته به سازمان مجاهدين خلق ايران, كانديداي مجاهدين  از شهر نهاوند همدان در  انتخابات مجلس شوراي ملي , چهر ه اي آشنا براي مردم كردستان ايران كه از محبوبيت زيادي در بين مردم منطقه سردشت و مهاباد و... برخوردار بود, پس از بازگشت از ملاقات بسيار ناجوانمردانه هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسيد. دو تن از همراهان وي نيز به شدت مجروح شدند. مجاهدين  براي رفتن به سوي خاك ميهنشان از هيچ كسي خصوصا جاشهاي رژيم قرار نبوده و نيست اجازه بگيرند . بويژه مزدوران بي پرنسيبي كه به هيچ ارزش و معيار و اصولي پايبند نبوده و نيستند.حال هر لباسي هم به تن بكنند اهداف و ماهيت پليدشان را پنهان نمي كند.

افراد طالباني  همچنين در حوالي جلولا دو تن از پرسنل ارتش آزاديبخش را به دام انداخته و پس از دستگيري و شكنجه و تجاوز به قتل رسانده و مثله مي كنند.در 5 فروردين ماه 1369 يك گروه از رزمندگان ارتش آزاديبخش  به دليل قطع ارتباط و عدم آشنائي به منطقه مسير خود را گم كرده و سر از شهر كلاردر مي آورند كه توسط افراد طالباني و حزب الله كرد تيرباران و دو تن از آنان به نامهاي حسن ذوالفقاري و بشار شبيبي كه يك كرد بود دستگير و به رژيم تحويل داده مي شوند و نماينده گروه طالباني در تهران صادق حسيني اين خبر را رسما اعلام و خبرگزاري فرانسه منعكس نمود. ابعاد همكاري طالباني و رژيم خون آشام خميني قاتل مردم كردستان در نامه اي از قول طالباني اينگونه آمده است:«ما برنامه اي عليه سازمان مجاهدين ضد خلق را نهايي كرده ايم.در اين رابطه طي ماههاي سپتامبر و اكتبر ما توانستيم عكسها و نقشه هاي دفاتر مجاهدين در بغداد و ساير اماكن را به عنوان وسائلي  جهت پياده كردن اين برنامه در اختيار وزارت اطلاعات قرار دهيم».

رژيم در حملاتش در مناطق نجف و كربلا حتي به مزار شهداي مجاهدين هم رحم نكرده بود چه رسد به زندگانشان و اگر قتل عام زندانيان بي گناه در سال 1367 را به ياد بياوريم جاي هيچ پرسش و اما واگري باقي نمي ماند كه در هر كجا و در هر لباس و پوش و زرورقي نشان و ردي از رژيم ديده شود وظيفه نه فقط هر ايراني بلکه هر انساني   است كه با اين رژيم ضد انساني  به مقابله بپردازد.اگر رژيم بر عراق مسلط مي شد چه سرنوشتي در انتظار مردم ايران , عراق و كل منطقه جز گسترش سركوب و بنيادگرايي بود؟

مگر امروز در عراق شاهد جنايات رژيم در حق مردم عراق نيستيم و مگر همين روزها چنانكه به آن اشاره شد مناطق كردستان عراق توسط رژيم توپ باران نمي شود ؟ پس اتحاد با اين رژيم ضد بشري از جانب هر كسي محكوم و اگر كسي براي حفظ موجوديت اين رژيم با فرزندان به پا خاسته مردم ايران در گير شود پاسخي از همان جنس پاسخ به ماموران و مزدوران رژيم را دريافت خواهد كرد.

از فرداي جنگ كويت رژيم دست به يك جنگ رواني عليه مجاهدين زد  كه مجاهدين در سركوبي كردهاي عراق شركت داشته اند.  تا هم شكست فاحش خود در جريان لشكر كشي اش به  قصد انهدام مجاهدين و تسلط بر عراق , از ارتش آزاديبخش ملي ايران در عمليات«مرواريد» كه اعتراف كرد از ديواري بلند تر از قد و قواره رژيم قرون وسطايي اش بالا رفته  را  تحت الشعاع قرار دهد و هم سركوب وحشيانه مردم كردستان را از ابتداي روي كار آمدنش كه جلاداني چون صياد شيرازي «جلاد كردستان» و بسياري از سران و فرماندهان سپاه پاسداران به دستور خميني و ديگر سران رژيم از آمران و عاملان آن بودند با دعاوي مضحك و مسخره ي حامي كردها  رفع و رجوع كند از آن  مهمتركردهاي عراقي را به تقابل با مجاهدين و مقاومت ايران بكشاند. به گواهي ماموران وزارت اطلاعات  اتهام «سركوب كردها» عليه مجاهدين از آغاز دهه 90 در دستور كار اين وزارتخانه قرار گرفت , جمشيد تفرشي از ماموران وزارت اطلاعات در اينباره مي گويد:«من ماموريت يافتم تا سازمان هاي  بين المللي و دولتهاي خارجي را توجيه كنم كه سازمان مجاهدين خلق ايران شورش كردي در عراق را سركوب مي كند.اين طرح زير نظر ناصر خواجه نوري كه مامور رژيم در ايالات متحده محسوب مي شوددنبال مي شد. او مصاحبه اي براي من و ساير ماموران با يك راديوي ايراني در لس آنجلس ترتيب داد تا داستان خود حاكي از اينكه سازمان مجاهدين در كنار نيروهاي عراقي مردم كرد را سركوب كرده باز گو كنيم.خواجه نوري بعد از آن گزارشي تحت اسم من در رابطه با اين موضوع تهيه كرد و آنرا براي اطلاعات آمريكا و آژانسهاي دولتي  اين كشور و سازمان ملل ارسال كرد.»

اتهام دروغين و آخوند ساخته كرد كشي عليه مجاهدين از سوي بسياري از اضداد و مخالفان مجاهدين و مقاومت ايران مورد سوء استفاده هاي ناجوانمردانه و رذيلانه قرار گرفت, اما پاسخ دندان شكني ازسوي كردهاي عراقي دريافت كردند.

 خبر گزاري رويتر در گزارشي به نقل از  يك مقام رسمي و ارشد در كردستان عراق مي نويسد:«ما مي توانيم تاييد كنيم كه مجاهدين نه دوران قيام و نه پس از آن در سركوب مردم كرد شركت نداشتند. ما به هيچ شواهدي برخورد نكرده ايم كه مجاهدين كمترين خصومتي  نسبت به مردم عراق روا داشته اند». (از يك سند قانوني در سال 1999)

در آغاز جنگ اخير كه منجر به سقوت حكومت عراق و اشغال اين كشور هم از سوي نيروهاي ائتلاف و هم اشغال پنهان و آشكار توسط رژيم آخوندها شد.شايعات ساخته و پرداخته وزارت اطلاعات رژيم آخوندي  مبني بر حضور مجاهدين در كردستان عراق  براي مقابله با كردهاي عراق و يا «حفاظت از چاههاي نفت كركوك», توسط آقاي هوشيار زيباري عضو دفتر سياسي  و مسئول روابط خارجي حزب دمكرات كردستان عراق به رهبري آقاي مسعود بارزاني كه هم اكنون سمت وزير خارجه عراق را دارد طي يك كنفرانس مطبوعاتي  در 23 مارس  در شهر اربيل صريحا تكذيب شد و گفت مجاهدين هيچ حضوري در كردستان عراق ندارند.

واقعيت اين است كه مجاهدين و مسئولان شوراي ملي مقاومت با بالاترين مسئولان حزب دمكرات كردستان عراق در داخل خاك عراق و در اروپا  ديدار و گفتگو  و روابطي دوستانه داشته اند  و در جريان توطئه رژيم در حمله به داخل خاك عراق براي نابودي مجاهدين و پيشبردن ديگر اهداف پليد و تجاوزكارانه اش بارها از طريق حزب دمكرات كردستان ايران« رهبري انقلابي» براي كردهاي عراقي پيام فرستادند و ضمن تشريح مقاصد رژيم خميني  تصريح نمودند به هيچ وجه قصد درگيري و مقابله با آنان را نداشته و ندارند.

   اكنون پس از افشاي توطئه رژيم و  پيشنهاد پرداخت 120ميليون دلار(1) به يك تيم از وكلاي فرانسوي  براي اتهام بمباران شيميايي حلبچه به مجاهدين و دخالت آشكار در عراق و كشتار مردم بيگناه اين كشور  و حمايت 5.2 ميليون عراقي از مجاهدين بر عليه دخالت هاي رژيم نشخوار اتهام خودساخته كردكشي توسط رژيم مثل تف سر بالا به ريش «ولي فقيه» آخوندها  بر مي گردد.  -پايان   
فرامرز محمودي

منابع: كتاب دمكراسي خيانت شده از انتشارات كميسيون خارجي شوراي ملي مقاومت ايران
-اسنادي در رابطه با حوادث خونين كردستان)
1- بند 54 از بيانيه بيست و پنجمين سالگرد تاسيس شوراي ملي مقاومت ايران:
54-در 5 مهر 84 امانوئل لودو، وكيل فرانسوي و عضو هيئت وكلاي مقامات سابق عراق، درتلويزيون آرته  فرانسه از يك فقره از توطئهچينيهاي شگفت انگيز رژيم آخوندي عليه مجاهدين پرده برداشت و گفت: سفير رژيم ايران در فرانسه به او پيشنهاد كرده كه هم رژيم و هم عراق از متهم كردن يكديگر در مورد بمباران شيميايي حلبچه اجتناب كنند و در عوض هر دو طرف اين اقدام را به مجاهدين منتسب نمايند.
تقريباً 5 ماه بعد , پيشنهاد 120 ميليون دلار رشوه از سوي رژيم آخوندي به همين منظور در تلويزيون ابوظبي فاش شد : «خليل الدليمي رئيس هيأت دفاع از صدام حسين دراين باره گفت  : ايران پيشنهاد مبلغي بالغ بر 20 ميليون دلار به هيأت دفاع صدام حسين در امان پايتخت اردن و همينطور پيشنهاد مبلغي بالغ بر 100 ميليون دلار به بخشي از اعضاي تيم دفاع صدام حسين در پاريس كرده بود تا در مورد قضيهٴ حلبچه صحبتي نشود و بمباران شيميايي حلبچه  به گردن مجاهدين خلق انداخته شود» (تلويزيون ابوظبي-29 بهمن 84).
سازمان مجاهدين در مهر سال83  فاش كرده بود كه رژيم آخوندي در صدد است با پول كلان وكلايي را به استخدام در آورد كه حاضر باشند جنايتهاي رژيم در حلبچه را در دوران جنگ 8 ساله به مجاهدين نسبت بدهند(اطلاعيه 28مهر1383). بيانيه بيست وپنجمين سالگرد تاسيس شوراي ملي مقاومت ايران

قاتلين مردم كردستان و اتهام كردكشي به مجاهدين 3

مگر امروز در عراق شاهد جنايات رژيم در حق مردم عراق نيستيم و مگر همين روزها چنانكه به آن اشاره شد مناطق كردستان عراق توسط رژيم توپ باران نمي شود ؟ پس اتحاد با اين رژيم ضد بشري از جانب هر كسي محكوم و اگر كسي براي حفظ موجوديت اين رژيم با فرزندان به پا خاسته مردم ايران در گير شود پاسخي از همان جنس پاسخ به ماموران و مزدوران رژيم را دريافت خواهد كرد. قسمت سوم)
در جريان جنگ خليج فارس,مجاهدين تمامي پايگاهاي خود در مناطق كردنشين عراق و هم چنين جنوب اين كشوررا تخليه و در قسمت مرز مياني ايران و عراق مستقر شدند.مجاهدين در طول اقامت و استقرارشان در خاك عراق هرگز در امور داخلي عراق دخالتي نداشته و به هيچ وجه مايل به در گير شدن در مسا ئل داخلي عراق نبودند. پايان جنگ خليج  و ضعيتي را در عراق پيش آورده بود كه آخوندها اين وضع را مناسب ديدند تا با يك تير دونشان را بزنند :استقرار  يك حكومت اسلامي در عراق و نابودي مجاهدين.
رژيم آخوندها با تمام قوا دست بكار شده بود  و با وارد كردن هفت تيپ و لشكر از سپاه پاسداران و عبور از مرزهاي بين المللي  ضمن نفوذ به داخل خاك عراق قرارگاههاي مجاهدين را هدف  تهاجمات خود قرار دادند. مجاهدين   در آن شرايط به دليل بمبارانهاي هوايي پراكنده شده بودند و  براي مقابله با رژيم به سمت مرزهاي مياني  قصرشيرين سومار نفت شهرو ...مي  رفتند اما رژيم و  افراد طالباني در 20 اسفند 1369  راه را بر مجاهدين در شهر طوز بستند و, عليرغم مذاكرات اوليه و توافق به عدم درگيري و اجازه عبور نيروهاي مجاهدين از شهر كوچك طوز مجاهد شهيد رضا كرمعلي –كاك يعقوب از فرماندهان مجاهدين و زنداني سياسي زمان شاه از گروه ابوذر وابسته به سازمان مجاهدين خلق ايران, كانديداي مجاهدين  از شهر نهاوند همدان در  انتخابات مجلس شوراي ملي , چهر ه اي آشنا براي مردم كردستان ايران كه از محبوبيت زيادي در بين مردم منطقه سردشت و مهاباد و... برخوردار بود, پس از بازگشت از ملاقات بسيار ناجوانمردانه هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسيد. دو تن از همراهان وي نيز به شدت مجروح شدند. مجاهدين  براي رفتن به سوي خاك ميهنشان از هيچ كسي خصوصا جاشهاي رژيم قرار نبوده و نيست اجازه بگيرند . بويژه مزدوران بي پرنسيبي كه به هيچ ارزش و معيار و اصولي پايبند نبوده و نيستند.حال هر لباسي هم به تن بكنند اهداف و ماهيت پليدشان را پنهان نمي كند.
افراد طالباني  همچنين در حوالي جلولا دو تن از پرسنل ارتش آزاديبخش را به دام انداخته و پس از دستگيري و شكنجه و تجاوز به قتل رسانده و مثله مي كنند.در 5 فروردين ماه 1369 يك گروه از رزمندگان ارتش آزاديبخش  به دليل قطع ارتباط و عدم آشنائي به منطقه مسير خود را گم كرده و سر از شهر كلاردر مي آورند كه توسط افراد طالباني و حزب الله كرد تيرباران و دو تن از آنان به نامهاي حسن ذوالفقاري و بشار شبيبي كه يك كرد بود دستگير و به رژيم تحويل داده مي شوند و نماينده گروه طالباني در تهران صادق حسيني اين خبر را رسما اعلام و خبرگزاري فرانسه منعكس نمود. ابعاد همكاري طالباني و رژيم خون آشام خميني قاتل مردم كردستان در نامه اي از قول طالباني اينگونه آمده است:«ما برنامه اي عليه سازمان مجاهدين ضد خلق را نهايي كرده ايم.در اين رابطه طي ماههاي سپتامبر و اكتبر ما توانستيم عكسها و نقشه هاي دفاتر مجاهدين در بغداد و ساير اماكن را به عنوان وسائلي  جهت پياده كردن اين برنامه در اختيار وزارت اطلاعات قرار دهيم».
رژيم در حملاتش در مناطق نجف و كربلا حتي به مزار شهداي مجاهدين هم رحم نكرده بود چه رسد به زندگانشان و اگر قتل عام زندانيان بي گناه در سال 1367 را به ياد بياوريم جاي هيچ پرسش و اما واگري باقي نمي ماند كه در هر كجا و در هر لباس و پوش و زرورقي نشان و ردي از رژيم ديده شود وظيفه نه فقط هر ايراني بلکه هر انساني   است كه با اين رژيم ضد انساني  به مقابله بپردازد.اگر رژيم بر عراق مسلط مي شد چه سرنوشتي در انتظار مردم ايران , عراق و كل منطقه جز گسترش سركوب و بنيادگرايي بود؟
مگر امروز در عراق شاهد جنايات رژيم در حق مردم عراق نيستيم و مگر همين روزها چنانكه به آن اشاره شد مناطق كردستان عراق توسط رژيم توپ باران نمي شود ؟ پس اتحاد با اين رژيم ضد بشري از جانب هر كسي محكوم و اگر كسي براي حفظ موجوديت اين رژيم با فرزندان به پا خاسته مردم ايران در گير شود پاسخي از همان جنس پاسخ به ماموران و مزدوران رژيم را دريافت خواهد كرد.
از فرداي جنگ كويت رژيم دست به يك جنگ رواني عليه مجاهدين زد  كه مجاهدين در سركوبي كردهاي عراق شركت داشته اند.  تا هم شكست فاحش خود در جريان لشكر كشي اش به  قصد انهدام مجاهدين و تسلط بر عراق , از ارتش آزاديبخش ملي ايران در عمليات«مرواريد» كه اعتراف كرد از ديواري بلند تر از قد و قواره رژيم قرون وسطايي اش بالا رفته  را  تحت الشعاع قرار دهد و هم سركوب وحشيانه مردم كردستان را از ابتداي روي كار آمدنش كه جلاداني چون صياد شيرازي «جلاد كردستان» و بسياري از سران و فرماندهان سپاه پاسداران به دستور خميني و ديگر سران رژيم از آمران و عاملان آن بودند با دعاوي مضحك و مسخره ي حامي كردها  رفع و رجوع كند از آن  مهمتركردهاي عراقي را به تقابل با مجاهدين و مقاومت ايران بكشاند. به گواهي ماموران وزارت اطلاعات  اتهام «سركوب كردها» عليه مجاهدين از آغاز دهه 90 در دستور كار اين وزارتخانه قرار گرفت , جمشيد تفرشي از ماموران وزارت اطلاعات در اينباره مي گويد:«من ماموريت يافتم تا سازمان هاي  بين المللي و دولتهاي خارجي را توجيه كنم كه سازمان مجاهدين خلق ايران شورش كردي در عراق را سركوب مي كند.اين طرح زير نظر ناصر خواجه نوري كه مامور رژيم در ايالات متحده محسوب مي شوددنبال مي شد. او مصاحبه اي براي من و ساير ماموران با يك راديوي ايراني در لس آنجلس ترتيب داد تا داستان خود حاكي از اينكه سازمان مجاهدين در كنار نيروهاي عراقي مردم كرد را سركوب كرده باز گو كنيم.خواجه نوري بعد از آن گزارشي تحت اسم من در رابطه با اين موضوع تهيه كرد و آنرا براي اطلاعات آمريكا و آژانسهاي دولتي  اين كشور و سازمان ملل ارسال كرد.»
اتهام دروغين و آخوند ساخته كرد كشي عليه مجاهدين از سوي بسياري از اضداد و مخالفان مجاهدين و مقاومت ايران مورد سوء استفاده هاي ناجوانمردانه و رذيلانه قرار گرفت, اما پاسخ دندان شكني ازسوي كردهاي عراقي دريافت كردند.
 خبر گزاري رويتر در گزارشي به نقل از  يك مقام رسمي و ارشد در كردستان عراق مي نويسد:«ما مي توانيم تاييد كنيم كه مجاهدين نه دوران قيام و نه پس از آن در سركوب مردم كرد شركت نداشتند. ما به هيچ شواهدي برخورد نكرده ايم كه مجاهدين كمترين خصومتي  نسبت به مردم عراق روا داشته اند». (از يك سند قانوني در سال 1999)
در آغاز جنگ اخير كه منجر به سقوت حكومت عراق و اشغال اين كشور هم از سوي نيروهاي ائتلاف و هم اشغال پنهان و آشكار توسط رژيم آخوندها شد.شايعات ساخته و پرداخته وزارت اطلاعات رژيم آخوندي  مبني بر حضور مجاهدين در كردستان عراق  براي مقابله با كردهاي عراق و يا «حفاظت از چاههاي نفت كركوك», توسط آقاي هوشيار زيباري عضو دفتر سياسي  و مسئول روابط خارجي حزب دمكرات كردستان عراق به رهبري آقاي مسعود بارزاني كه هم اكنون سمت وزير خارجه عراق را دارد طي يك كنفرانس مطبوعاتي  در 23 مارس  در شهر اربيل صريحا تكذيب شد و گفت مجاهدين هيچ حضوري در كردستان عراق ندارند.
واقعيت اين است كه مجاهدين و مسئولان شوراي ملي مقاومت با بالاترين مسئولان حزب دمكرات كردستان عراق در داخل خاك عراق و در اروپا  ديدار و گفتگو  و روابطي دوستانه داشته اند  و در جريان توطئه رژيم در حمله به داخل خاك عراق براي نابودي مجاهدين و پيشبردن ديگر اهداف پليد و تجاوزكارانه اش بارها از طريق حزب دمكرات كردستان ايران« رهبري انقلابي» براي كردهاي عراقي پيام فرستادند و ضمن تشريح مقاصد رژيم خميني  تصريح نمودند به هيچ وجه قصد درگيري و مقابله با آنان را نداشته و ندارند.
   اكنون پس از افشاي توطئه رژيم و  پيشنهاد پرداخت 120ميليون دلار(1) به يك تيم از وكلاي فرانسوي  براي اتهام بمباران شيميايي حلبچه به مجاهدين و دخالت آشكار در عراق و كشتار مردم بيگناه اين كشور  و حمايت 5.2 ميليون عراقي از مجاهدين بر عليه دخالت هاي رژيم نشخوار اتهام خودساخته كردكشي توسط رژيم مثل تف سر بالا به ريش «ولي فقيه» آخوندها  بر مي گردد.  -پايان   
فرامرز محمودي
منابع: كتاب دمكراسي خيانت شده از انتشارات كميسيون خارجي شوراي ملي مقاومت ايران
-اسنادي در رابطه با حوادث خونين كردستان)
1- بند 54 از بيانيه بيست و پنجمين سالگرد تاسيس شوراي ملي مقاومت ايران:
54-در 5 مهر 84 امانوئل لودو، وكيل فرانسوي و عضو هيئت وكلاي مقامات سابق عراق، درتلويزيون آرته  فرانسه از يك فقره از توطئهچينيهاي شگفت انگيز رژيم آخوندي عليه مجاهدين پرده برداشت و گفت: سفير رژيم ايران در فرانسه به او پيشنهاد كرده كه هم رژيم و هم عراق از متهم كردن يكديگر در مورد بمباران شيميايي حلبچه اجتناب كنند و در عوض هر دو طرف اين اقدام را به مجاهدين منتسب نمايند.
تقريباً 5 ماه بعد , پيشنهاد 120 ميليون دلار رشوه از سوي رژيم آخوندي به همين منظور در تلويزيون ابوظبي فاش شد : «خليل الدليمي رئيس هيأت دفاع از صدام حسين دراين باره گفت  : ايران پيشنهاد مبلغي بالغ بر 20 ميليون دلار به هيأت دفاع صدام حسين در امان پايتخت اردن و همينطور پيشنهاد مبلغي بالغ بر 100 ميليون دلار به بخشي از اعضاي تيم دفاع صدام حسين در پاريس كرده بود تا در مورد قضيهٴ حلبچه صحبتي نشود و بمباران شيميايي حلبچه  به گردن مجاهدين خلق انداخته شود» (تلويزيون ابوظبي-29 بهمن 84).
سازمان مجاهدين در مهر سال83  فاش كرده بود كه رژيم آخوندي در صدد است با پول كلان وكلايي را به استخدام در آورد كه حاضر باشند جنايتهاي رژيم در حلبچه را در دوران جنگ 8 ساله به مجاهدين نسبت بدهند(اطلاعيه 28مهر1383). بيانيه بيست وپنجمين سالگرد تاسيس شوراي ملي مقاومت ايران