Sunday 4 December 2011

زن بي پناه و رنجور از دردهايش مي گويد

در شرایطی که فقر، بیکاری، اعتیاد در تمامی ایران بیداد میکند، سردمداران این رژیم با چپاول های نجومی و انتقال پولهای دزدیده شده از این مردم به خارج از ایران، بر روی زخمهای بی پایان آنان نمک میریزند. ولی درس تاریخ را فراموش کرده اند که تا ابد نمیتوان ستم کرد. آنان که هیچ چیز جز قرضها و گرسنگی شان ندارند که از دست دهند، عاقبت کاخ هایشان را بر سرشان خراب خواهند کرد.

ايران كارگر :من موندم و خرج این بچه دراين سرماي كشنده اين روزها
گزارش زیر مربوط به مادری است که برای امرار معاش مجبور است در سرمای کشنده این روز ها گدایی کند
من موندم و خرج این بچه :
زن میان سالی رادیدم که با بچه چهار، پنج ساله اش دور میدان موسوم به امام نشسته بود و توی اون هوای سرد که همه سعی میکردن زود از خیابون ها رد بشن تا به محل کارشون برسن التماس میکرد تا مردم یه چیزی کمکش کنن!!
رفتم جلو بااینکه هوا سرد بود بچه اش چیزی نداشت بپوشه و باد سردی هم می آمد، اول یه کمکی بهش کردم و ازش پرسیدم چرا تواین سرما اومده بچه اش سرما میخوره؟حد اقل بچه رومیيگذاشتي خونه خودت تنها می آمدي . وي گفت:
نمیشه خیلی ها واسه همین بچه کمکمون میکنن
گفتم پس باباش کجاست ،مگه اون نمیره سر کار ؟
گفت باباش کارگر ساختمونی بوده که یه بار از سر داربست میوفته و سر دم میمیره!!
بهش گفتم مگه بهتون دیه ندادن؟
گفت دیه که نه چون بیمه نبود ،فقط یه چند میلیونی دادن که ماهم دادیمش یه خونه 70متری تو ......... (این منطقه یکی از مناطق پایین شهر و فقیر همدان است)الانم اونجاییم...
گفتم این بچت الان مدرسه میره؟
گفت سال دیگه موقعش میشه ،اما نمیزارم بره چون اگه بره از کجا بیاریم بخوریم
بازم مثل همیشه ازش در باره کمک بهزیستی و کمیته امداد پرسیدم که اونم مثل بقیه گفت :رفتم بهم گفتن به شرط اینکه بشینی خونت و نیای بیرون گدایی ماهی 50هزار تومن پول با یه مقداری مواد غذایی بهت میدیم،منم که دیدم اینطوری که نمیشه زندگی کرد قبول نکردم و الانم خداروشکر کم و زیادش میرسه...
اینم یه نمونه حکومت اسلامی علی وار ودولت عدالت محوره که داریم میبینیم ،به قول همدانی ها دود از تخت سر آدم بلند میشه